کتاب نیایش گاندی



منبع:
هفتمین همایش ایرانشناسی اروپا ۱۶ شهریور۱۳۹۰ در موسسه زبانهای شرقی دانشگاه یاگلونی شهر کراکوف لهستان برگزار شد و ۱۹ شهریور۱۳۹۰ پایان یافت.
دکتر رناتا روسک، ایرانشناس و از اعضای هیات اجرایی همایش، با ابراز رضایت از نتیجه نهایی آن، در گفتوگو با مردمک توجه اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی به این همایش را «بسیار خوب» ارزیابی کرد.
خانم روسک عقیده دارد جهان امروز با همه یافتهها و تواناییهایش به تمدن ایران مدیون است و باید از هر فرصتی برای ادای دین به این فرهنگ و شناخت آن بهره جست.
این عضو هیات اجرایی همایش، «کمک به برقراری گفتوگو میان فرهنگها و تمدنها» را مهمترین دستاورد این همایش دانست و اضافه کرد: هرچه بیشتر تلاش کنیم ایران را از منظر پژوهشهای مستند و علمی به جهان معرفی کنیم، در مسیر ایجاد گفتوگو میان فرهنگهای گوناگون قدم بلندتری برداشتهایم.
تورج دریایی، مدرس تاریخ و تمدن ایران در دانشگاه کالیفرنیا که در این همایش شرکت کرده بود، بر اهمیت همایشهایی که به همت انجمن مطالعات ایرانشناسی اروپا برگزار میشود تاکید کرد.
به گفته او این همایش یکی از بهترین و مهمترین همایشهای ایرانشناسی دنیا است و با توجه به رکود مبحث ایرانشناسی در دانشگاههای دنیا طی دو سال اخیر، از منظر پرداختن به آخرین یافتهها در حوزه مطالعات ایران کهن، باستانشناسی و تاریخ قدیم ایران اهمیت دارد.
به گفته خانم روسک در این همایش علاوه بر ارائه آثاری مرتبط با فرهنگ و تاریخ و مسایل ایران باستان، به وضعیت فرهنگ، هنر، ادبیات و تاریخ معاصر و جاری ایران هم توجه شد و در این دوره مقالههای متعددی درباره سینمای ایران، تاثیر مذهب بر هنر مذهبی و غیر مذهبی ایران و ادبیات روز ایران ارائه شد.
انجمن مطالعات ایرانشناسی اروپا برگزارکننده اصلی این همایش بود. پژوهشگرانی از سراسر جهان در این انجمن عضویت دارند و هر چهار سال یک بار همزمان با برگزاری همایش و ارائه مقالهها، انتخابات انجمن نیز برگزار و هیات مدیره برای چهار سال انتخاب میشود.
هدف این موسسه اجرا، توسعه و حمایت از مطالعات ایران در حوزههایی چون زبانشناسی، ادبیات، تاریخ، تاریخ ادیان، هنر، معماری، فلسفه، تبارشناسی، جغرافی، انسانشناسی و فقه است.
رکود ایرانشناسی در اروپا
به گفته آقای دریایی طی سه سال اخیر مبحث ایرانشناسی در دانشگاههای اروپا نسبت به سالهای پیش از آن دچار رکود شده و رشتههای مرتبط با این حوزه در دانشگاههای اروپایی بدون در نظر گرفتن جایگزینی برای آنها حذف میشوند.
این پژوهشگر یکی از دلایل این تغییر را «شرایط اجتماعی و سیاسی ایران بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸» میداند و اضافه میکند که با وجود توجه نهادهای پژوهشی به مطالعات سیاسی و اجتماعی ایران چرخشی در حوزههای مطالعه بر مسایل ایران رخ داده است.
با این حال به گفته او وضعیت پرداختن به موضوعاتی که باستانشناسی و تاریخ کهن ایران را در بر میگیرد همچنان در مراکز مطالعاتی غیر دانشگاهی اروپا قابل توجه است و اتفاقهای اخیر تنها بر حوزه تدریس ایرانشناسی در دانشگاهها اثر گذاشته است.
حضور پررنگ پژوهشگران ایرانی
هفتمین همایش مطالعات ایرانشناسی این موسسه در بخشهای ادبیات فارسی، زبانشناسی، تاریخ، مطالعات ادیان، مطالعات فرهنگی، هنر و باستانشناسی برگزار شد.
به گفته رناتا روسک، تدارک این همایش از چهار سال پیش آغاز شد و کار بررسی مقالههای رسیده به هیات علمی یک سال و نیم به طول انجامید.
هیات علمی این همایش بیش از ۴۰۰ مقاله دریافت کرد که از میان آنها، ۳۰۰ مقاله واجد شرایط ارائه در هفتمین همایش شناخته شد.
در این میان نویسنده ۸۰ مقاله، پژوهشگران ایرانی بودند. خانم روسک، در این باره میگوید: با توجه به شرایط ویژه ایران در سه سال گذشته دریافت این تعداد مقاله نشان میدهد اندیشمندان ایرانی با وجود شرایط سخت همچنان به فعالیت خود ادامه دادهاند و این بسیار امیدوارکننده است.
صداقت جباری، خوشنویس و طراح گرافیک، داریوش اکبرزاده، متخصص زبانهای باستانی و سرپرست فعلی موزه ملی ایران، محمدابراهیم باستانی پاریزی، تاریخدان و استاد دانشگاه تهران، تورج دریایی، مدرس تاریخ و تمدن ایران در دانشگاه کالیفرنیا، هایده لاله، باستانشناس و استاد دانشگاه تهران، جعفر مهرکیان، باستانشناس و عمادالدین شیخالحکمایی، مسئول کتابخانه و بخش کتیبهها و اسناد موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران از جمله ایرانیانی از خود ایران بودند که آثار خود را در این همایش ارائه کردند.
صداقت جباری با همکاری فرناز معصومهزاده و ژیلا پاشایی دو مقاله ارائه داده بود که به بررسی تصویر پرندگان در آثار به جا مانده از دوران سامانی و مطالعه مهرهای دوره قاجار اختصاص داشت.
داریوش اکبرزاده با همکاری اعظم باستانفرد و راحله اللهوردی دو مقاله درباره سکههای دوران ساسانی و مجموعه جدید از سکههای دوران ساسانی موزه سنندج پرداخت.
مقاله محمدابراهیم باستانیپاریزی به بررسی اسارت افسران اروپایی در بیابانهای جنوب شرق ایران اختصاص داشت و تورج دریایی هم مقالهای با عنوان اهمیت بهرام چوبین؛ شورشی دوره ساسانی ارائه داد.
چشمانداز شهری نیشابور عنوان مقاله هایده لاله بود، جعفر مهرکیان نتیجه تحقیقات باستانشناسی در خونگاژدر را ارائه داد و عمادالدین شیخالحکمایی نیز به موضوع تاج مهر و کاربردهای آن پرداخت.
مشعلهای دوران صفوی، ظروف سفالی ایران در موزه هنر لسآنجلس، نقش اقامت گاههای تاریخی در جذب گردشگران به ایران، طرحهای تدفینی شهرسوخته، شب یلدا در آذربایجان غربی و جشن درخواست باران در مناطق مختلف ایران از جمله مقالههایی بود که از سوی پژوهشگران ایرانی در این همایش ارائه شد.
مجموعه این مقالهها قرار است در قالب کتابی در دو جلد منتشر شود. به گفته خانم روسک دستهبندی و ویرایش این مقالهها کاری سخت و زمانبر است و به زودی شاهد انتشار کتاب هفتمین همایش نخواهیم بود.
مجموعه مقالههای ششمین همایش ایرانشناسی اروپا که سال ۲۰۰۷ میلادی در شهر وین برگزار شد، به تازگی انتشار یافته است. جلد اول این مقالهها که زودتر به بازار آمد مطالعات ایران باستان و میانه را شامل میشود و جلد دوم که همزمان با هفتمین همایش انتشار یافت، در برگیرنده مقالههای مربوط به ایران معاصر است.
علاوه بر ایرانیان، جمعی از مشهورترین ایرانشناسان اروپایی، آسیایی و آمریکایی نیز در این همایش شرکت کردند.
نخستین همایش موسسه مطالعات ایرانشناسی اروپا در سال ۱۹۸۷ میلادی در شهر تورین ایتالیا برگزار شد. پس از آن از جمله شهرهای پاریس، ویسبادن در آلمان، راونا در ایتالیا و وین میزبان دورههای دیگر این همایش بودند.
هیات رئیسه جدید انجمن مطالعات ایرانشناسی اروپا در مراسم پایانی این همایش از اعضای انجمن خواستند پیشنهادهای خود را برای برگزاری همایش بعدی ارائه دهند. قرار است محل برگزاری همایش سال ۲۰۱۵ در ماههای آینده در وبسایت انجمن اعلام شود.
تورج دریایی معتقد است در سه سال اخیر مبحث ایرانشناسی در دانشگاههای اروپا نسبت به سالهای پیش از آن دچار رکود شده و با وجود توجه نهادهای پژوهشی به مطالعات سیاسی و اجتماعی ایران، چرخشی در حوزههای مطالعه بر مسایل ایران رخ داده است.
فرزند كوروش و تاثير عميق بر حكومت هخامنشي
|
|
|
خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، كتاب «كمبوجيه پادشاه سرزمينها» نوشته مهوش شاهوردي منبع تاريخي مناسبي است كه خواننده را در جريان حوادث مهم روزگار كمبوجيه هخامنشي (529 ـ 523 پ. م) قرار ميدهد. دوره تاريخي كمبوجيه در دنياي باستان بازتاب گستردهاي داشت و دولت هخامنشي را درگير رويدادهاي اثرگذاري كرد.
خواننده در ابتداي كتاب، با تكيه بر يافتههاي تاريخي نويسنده، درباره زاده شدن و برگزيدن كمبوجيه به جانشيني كوروش ـ پدر او ـ و نيز جنگهايي كه در زمان كوروش پيش آمده بود و كمبوجيه در آنها شركت داشت، آگاهيهايي به دست ميآورد.
نويسنده يادآور ميشود هنگامي كه كمبوجيه فرماندهي جنگ با «ماساژتها» را برعهده داشت، تنها بيست سال (و به روايتي ديگر، هجده سال) از زندگي او ميگذشت؛ ضمن آن كه از چنان اعتمادي در نزد پدر برخوردار بود كه او را در زمان غيبتش، جانشين خود ميساخت. بر اينها اداره قلمرو مهم بابل را هم بايد افزود. از همين رو است كه كمبوجيه را در برخي از منابع «شاه بابل» ناميدهاند.
از آن پس، پسر كوروش در بابل حكمروايي را بهدست ميگيرد و آن اندازه از خود دور انديشي نشان ميدهد كه كارگزاران پادشاه سرنگون شده بابل ـ نبونيد ـ را در مقامهاي اداري نگهدارد. سرانجام كمبوجيه در سال 529 پ. م جانشين كوروش ميشود. اما او از همان آغاز با مساله شورش ايالتهاي هخامنشي مواجه ميشود.
نويسنده، در اينجا، با تفصيل بيشتر به توضيح حوادثي ميپردازد كه با آن شورشها ارتباط داشتند و پيش از لشكركشي كمبوجيه به مصر، روي داده بودند. به ويژه، از ديد نويسنده، سازماندهي ناوگان دريايي ايران توسط كمبوجيه، از اهميت افزون برخوردار بوده است.
«پايتخت و كوشك حكومتي كمبوجيه» و «استراتژي حكومتي كمبوجيه» از ديگر عناويني است كه در ادامه مطالب آمده است.
نويسنده، استراتژي كمبوجيه و ديگر پادشاهان هخامنشي را براي اداره قلمرو وسيع خود، بر پايه «همكاري با برگزيدگان محلي» ميداند و مينويسد كه آنها شخص مورد اعتمادي را به عنوان ساتراپ (شهربان) برميگزيدند و مقامهاي اجرايي را به آنها واگذار ميكردند؛ ضمن آن كه ساتراپها وظايف خود را زير نظر پادشاه انجام ميدادند.
به هر روي، پس از آشنايي مختصر خواننده با سازمان اداري و نظامي هخامنشيان، به رويداد مهم زمان پادشاهي كمبوجيه، يعني لشكركشي او به مصر، پرداخته شده است. نويسنده دلايل اين لشكركشي را برميشمارد و به نادانستهها و مجهولاتي اشاره ميكند كه منابع تاريخي كمكي به شناخت آنها نميكنند.
اما پيش از پرداختن منسجمتر به ماجراي تسخير مصر، از دين و مذهب و اعتقادات هخامنشيان ياد شده است. توضيح درباره «علت تقدس آتش در ايران باستان» و «فره ايزدي»، كه هر دو از بنيانهاي ديني هخامنشيان بودهاند، از ديگر مطالبي است كه خواننده آگاهيهايي درباره آنها كسب ميكند.
«متحدان پارس در جنگ با مصر»، «اوضاع مصر» و «لشكركشي به قاره آفريقا»، عناويني است كه خواننده را بيشتر در جريان سلسله وقايعي ميگذارد كه گستره پادشاهي هخامنشيان را افزون از آنچه ساخته بود كه در زمان مرگ كوروش به جاي مانده بود. در ضمن از سرنوشت فرعون، پس از دستيابي كمبوجيه به سرزمين او، و روايتهاي دوگانهاي كه در اين باره وجود دارد، سخن به ميان آمده است.
اقدامات كمبوجيه در مصر و ديگر فعاليتهاي نظامي او، از موضوعات مورد بررسي اين كتاب است. به ويژه درباره لشكركشي كمبوجيه به ليبي، كارتاژ (تونس) و اتيوپي، كه در برخي موارد با ناكامي همراه بود، مطالب درخور توجهي نقل شده است.
مساله كشته شدن «گاو آپيس» (گاو مقدس مصريان) از موضوعات مهم و بحث برانگيزي است كه نويسنده بدان توجه كرده است. او با تكيه به دلايل تاريخي، مينويسد كه كاوشهاي باستانشناسي در سرزمين مصر، نشان ميدهد كه اين تصور كه كمبوجيه دستور كشتن آپيس را داده باشد، نادرست است.
باز از مسايل بحث برانگيز، كه پيامدهاي مهمي نيز بهدنبال داشت، ماجراي كشته شدن «برديا»، برادر كمبوجيه، است. نويسنده، سخن هرودوت را كه قتل برديا را به حسادت كمبوجيه نسبت ميدهد ، ناروا ميداند و در مقابل به سخن مورخ ديگر ـ « ژوستن » ـ اعتماد ميكند كه مغ غاصب پارس(موبد پارس)، «گئوماتا»، را قاتل برديا فرض ميكند.
پس از آن موضوع شورش گئوماتا، در هنگام غيبت كمبوجيه از ايران، مورد توجه قرار گرفته است و آگاهيهاي بايستهاي در اختيار خواننده گذاشته شده است. ميدانيم كه سرانجام اين قيام به مرگ كمبوجيه، در راه بازگشت به ايران، و آشوبهاي ابتداي حكومت داريوش اول، انجاميد.
شاهوردي ـ نويسنده كتاب ـ مرگ كمبوجيه را «مرگي مرموز» عنوان ميكند و معتقد است كه تصميمگيري و قضاوت درباره علت مرگ (يا خودكشي) كمبوجيه دشوار است. آنگاه به اختلاف ديدگاه مورخان در اين باره اشاره ميكند.
از ديگر مطالبي كه در صفحات پاياني كتاب آمده است، ميتوان به اين عناوين اشاره كرد: «مراسم به تخت نشستن پادشاه هخامنشي»، «آيين قضاوت و دادرسي كيفري در دوره هخامنشيان»، «نظام مالياتي دوران هخامنشي»، «زبان و خط پارسي در دوره هخامنشيان»، «نقش زنان درباري پارسي در امور سياسي» و سرانجام نتيجهگيري كتاب. فهرستي نيز از منابع و مآخذ مورد استناد نويسنده، در صفحات پاياني آمده است.
چاپ نخست كتاب «كمبوجيه پادشاه سرزمينها» را انتشارات خانه تاريخ و تصوير ابريشمي در 96 صفحه و به بهاي 2 هزار تومان و با شمارگان هزار نسخه، منتشر كرده است.
منبع : خبرگزاری کتاب ایران
| |
|
خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، فرمانروايي شاهپور اول (244 ـ 273 ميلادي ) به همان اندازه كه پادشاهي اردشير اول اهميت داشت، براي دولت نوپاي ساساني سرنوشت ساز و تعيين كننده بود. دوره كم و بيش طولاني پادشاهي شاهپور نه تنها همراه با كشمكشهاي پيوسته ميان ايران و روم بود، بلكه به سبب ظهور ماني و دين تازهاي كه عرضه كرد، جامعه ايراني را با چالش بزرگ و تعيين كنندهاي رو به رو ساخت.
«داستان تولد شاهپور» بخش آغازين كتاب است. خواننده از همان ابتدا با مسالهاي روبه رو ميشود كه به دور از افسانه پردازيهاي پيشينيان و مورخان نيست. گفتهاند كه مادر شاهپور، دختر اردوان پنجم، آخرين پادشاه اشكاني، بود و وقتي كه اردشير از موضوع آگاه شد، به قتل مادر و فرزند فرمان داد اما وزير او، شاهپور را از مرگ نجات بخشيد.
واقعيتهاي تاريخي با اين روايت سازگار نيست؛ نويسنده كتاب نيز با استناد به دلايلي تاريخي چنين روايتي را نميپذيرد و مينويسد كه هر چند اردشير با دختر اردوان، پس از جنگ هرمزدگان، ازدواج كرد اما فرزندي كه از اين زناشويي به دنيا آمد نميتوانست شاهپور يكم ساساني باشد، چرا كه خود شاهپور در اين جنگ شركت كرده بود.
«ازدواج شاهپور و تولد هرمزد» خواننده را گام به گام با رويدادهاي زندگي شاهپور پيش ميبرد. تاجگذاري شاهپور نيز بخش ديگري است كه همانند قسمتهاي پيشين، به گونهاي داستاني روايت شده است. آنگاه موضوع «جنگهاي ايران و روم در زمان شاهپور» پيش كشيده شده است. برخورد دو قدرت سياسي بزرگ آن زمان، پيامدهايي داشت كه گزارشي از آن را ميتوان در همين بخش از كتاب دنبال كرد.
با اين همه نويسنده تاكيد ميكند كه روايت مورخان درباره جنگهاي ايران و روم، گوناگون و متضاد است. يك نمونه از اين اختلافات، درباره مرگ «گورديانوس» امپراتور روم است كه در بخشي جداگانه بررسي شده است.
برخورد شاهپور با «والريانوس» امپراتور ديگر روم و نيز «لشكركشي شاهپور به شرق»، خواننده را در جريان حوادث نظامي سلطنت اين شاه ساساني و چگونگي برخورد و رويارويي دولت او با قدرتهاي زمان، قرار ميدهد. به همين گونه، روابط ايران و ارمنستان و نيز ايران و اعراب در روزگار پادشاهي شاهپور بررسي شده است.
اين بخشها، چه بسا، پيش زمينهاي است براي پرداختن به ماني، ظهور او در روزگار شاهپور و توجه شاه ساساني به آيين او. نويسنده در ابتدا اوضاع و شرايط اجتماعي بينالنهرين را در زمان تولد ماني بررسي ميكند و آنگاه مطالبي درباره رويدادهاي زندگي ماني ميآورد و ارتباط او را با دربار شاهپور و خود شاه، مورد توجه قرار ميدهد. در خصوص دين ماني و باورهاي او نيز مطالب آگاهيبخشي آورده شده است. اين بخش از كتاب، به سبب اهميت ماني و نقش او در دربار ساساني، تفصيل و دامنه افزوني دارد.
«شاهپور در كتب نويسندگان قديم» عنواني است براي نگاه به آنچه مورخاني همانند طبري، بلعمي، ابوحنيفه دينوري، حمزه اصفهاني و ثعالبي درباره تاريخ پادشاهي شاهپور آوردهاند و نيز آنچه در شاهنامه فردوسي درباره اين شاه ساساني گفته شده است.
«بازماندهها و يادگارهاي شاهپور در نقش رستم» بررسي سنگ نبشتههاي شاهپور و نيز «كرتير»، موبد بزرگ ايران در روزگار ساسانيان، است. «بيشاپور شهر شاهپور در ايالت فارس» مطلب ديگري است كه به جغرافيا، موقعيت سياسي و تاريخي اين شهر و اهميت آن در بررسيهاي باستانشناسي، اختصاص يافته است. «آثار شهر قديم دارابگرد» گفتار ديگري است كه در ادامه مطالب كتاب آمده است.
همچنين نويسنده بررسي و شناخت سكههاي بازمانده از شاهپور اول را از نظر دور نداشته است. از آن پس صفحات طولاني (36 صفحه) از كتاب «سرزمين جاويد» نوشته ذبيحالله منصوري، به تمامي نقل شده است؛ صرف نظر از اين كه چنان كتابي چه اندازه ارزش تحقيقي دارد، خواننده را با روايتي داستاني و خيالي از روزگار پادشاهي شاهپور اول آشنا و سرگرم ميكند.
كتاب «اردشير پاپكان»؛ بنيانگذار دولت ساساني نخستين جلد از مجموعه «تاريخ شاهنشاهي بزرگ ساساني» است كه در آن سماكمحمدي، خواننده را با رويدادهاي آن دوره از تاريخ ايران آشنا ميكند. بررسي و شناخت رويدادهاي پادشاهي اردشير اول (226 ـ 241 ميلادي) بنيانگذار دولت ساساني، از آن رو اهميت دارد كه او توانست با تلاش بسيار، امپراتوريي را بنياد نهد كه داراي تمركز و يكپارچگي سياسي بود. توجه پادشاهان ديگر ساساني به بنيانگذار اين سلسله نيز تا بدان اندازه بود كه چهره تاريخي اردشير با افسانه آميخته شد. به همين سبب است كه جستجو در منابع و مآخذ تاريخي آن دوره، ارزش و ضرورت دارد.
چاپ نخست كتاب «شاهپور اول»، دومين جلد از مجموعه «تاريخ شاهنشاهي بزرگ ساساني» نوشته علي سماك محمدي را انتشارات خانه تاريخ و تصوير ابريشمي با شمارگان دو هزار نسخه و به بهاي3800 تومان منتشر كرده است. اين كتاب همراه با تصاويري از بناهاي بازمانده از آن دوره و نيز نقشههاي تاريخي در دسترس علاقهمندان تاريخ روزگار ساساني قرار دارد.
منبع : خبرگزاری کتاب ایران
در برگردان تازه استوانه، از سطر 36 لوحه، دريافت تازهاي دست يافته و چند واژه بازشناسي شده اند
عبدالمجيد ارفعي تنها مترجم ايراني زبان بابلي نو ميگويد: استوانه گلي كوروش به خط و زبان بابلي نو ست و نزديك به 2549 سال پيش به فرمان كوروش هخامنشي به نگارش درآمده است؛ جداي از ارزش تاريخي استوانه كوروش، آن را بايد فصلي درخشان در تاريخ جهان دانست./
خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، «فرمان کوروش بزرگ» به قلم دکتر عبدالمجيد ارفعي مستقيما از زبان بابلي نو به فارسي و انگليسي ترجمه شده و کهنترين سندي است كه به حقوق بشر پرداخته است. اين برگردان در «مجموعه پژوهشهاي ايران باستان» مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي منتشر شده است.
دكتر عبدالمجيد ارفعي؛ متخصص زبانهاي باستاني درباره اين كتاب كه چندي است منتشر شده، به خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) گفت: هرمز رسام، باستانشناس آشوري تبار انگليسي، منشور كوروش بزرگ را در شهر باستاني بابل پيدا كرد. منشور ياد شده هنگامي به دستور كوروش بزرگ نوشته شد كه او شهر بابل را در سال 539 پيش از ميلاد گشوده بود.
نويسنده كتاب «گلنبشتههاي باروي تخت جمشيد» خاطرنشان كرد: از منشور كوروش به نام «نخستين بيانيه حقوق بشر در جهان» ياد كردهاند. زيرا در فرمان كوروش، حقوق انسانها پاس داشته شده است.
اين عيلاميشناس افزود: كوروش در استوانهاش نخست از بيدادگري «نبونيد» ـ شاه بابل ـ و بي اعتنايي او به خداي بابل ـ مردوك ـ ياد ميكند؛ در بخش دوم از خود و پدران و نياكانش سخن به ميان ميآورد؛ آنگاه از كارهايي ميگويد كه هنگام گشودن بابل انجام داده است.
ارفعي يادآور شد: در اين كتاب درباره يافته شدن استوانه، نسخهبرداري متن، حرفنويسي و برگردان آن، بازنگريها و كوششهاي تازهاي شده است كه آگاهيهاي ارزندهاي در اختيار خواننده ميگذارد.
وي افزود: كوشيدهام تا در برگردان استوانه به فارسي، شكلها و فاصلههاي متن، تا آنجا كه شدني است، با نوشته اصلي سازگار باشد. در برگردان تازه استوانه، از سطر 36 لوحه، توانستهام به دريافت تازهاي دست يابم و چند واژه را بازشناسي كنم كه از ديد ديگران پنهان مانده بود.
وي افزود: در اين كتاب آگاهيهايي درباره نشانهها و شناسههايي كه در متن استوانه بهكار رفته، به دست دادهام. سپس در نوشتهاي به نام «آغاز»، به تحليل استوانه كوروش و متن «نبونائيد»، كه براي فهم استوانه كوروش منبعي راهگشاست، سخن به ميان آورده و آن را گزارش كردهام.
وي به بخشهاي ديگر كتاب اشاره كرد و گفت: «حرفنويسي متن فرمان كوروش بزرگ» در ادامه كتاب آمده است. در اين بخش با باريكبيني بسيار، واژه به واژه استوانه را حرفنويسي كردهام. به همين گونه «آوانويسي متن فرمان كوروش بزرگ» پس از آن آمده است كه به كمك اين آوا نويسي ميتوان متن استوانه را به زبان اصلي خواند.
وي افزود: برگردان فرمان كوروش به فارسي، بخش ديگر كتاب است. «پينويسها» را پس از آن آوردهام كه دربردارنده 32 يادداشت علمي درباره منشور است و آگاهيهاي گرانبها و دانشورانهاي در اختيار خواننده قرار ميدهد.
استاد ارفعي يادآور شد: در بخش «يادداشتها» تمام نامها، جايها و اشارههاي تاريخي را گزارش كردهام. در اين بخش از كتاب، آگاهيهايي درباره شهرهاي باستاني كه نام آنها در استوانه آمده، شاهان و سرزمينها، واژگان ناشناخته يا كمتر شناخته شده و نمونههاي فراوان ديگر به دست داده شده است. سرانجام، برگردان انگليسي استوانه و تصوير گستردهاي از متن، ديده ميشود.
اين كارشناس زبانهاي باستاني از كساني ياد كرد كه او را در اين كار ياري دادهاند و گفت: برگردان فرمان كوروش بزرگ نتيجه ياريهاي دكتر پرويز ناتل خانلري است. بنابراين برگردان خود را به روان استاد خانلري پيشكش كردهام.
«فرمان كوروش بزرگ» با يادداشت كوتاهي از رئيس مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، سيد كاظم موسوي بجنوردي، آغاز ميشود. او در يادداشت خود از بنيانگذاري مجموعه پژوهشهاي ايران باستان در سال 1384 و انتشار هفت جلد كتاب در اين زمينه ياد ميكند و برگردان استاد ارفعي از استوانه كوروش را داراي ارزشهاي پژوهشي بسياري ميداند.
بجنوردي مينويسد: «فرمان كوروش بزرگ كهنترين سندي است كه به حقوق بشر پرداخته و از اين رو ارزشي والا در ميان آثار بازمانده ايران باستان دارد و مايه سربلندي همه ايرانيان است. باشد كه جوانان برومند اين مرز و بوم با خواندن متن اين استوانه سترگ، فرهنگ اصيل خود را بيشتر بشناسند و آثار و ارزشهاي بازمانده از نياكان خود را پاس بدارند.»
«فرمان كوروش بزرگ»، برگردان استاد عبدالمجيد ارفعي، را مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي با شمارگان 3 هزار نسخه و به بهاي 5 هزار و پانصد تومان چاپ و پخش كرده است. اين فرمان 31 سال پيش منتشر شده بود.
منبع:
کتاب «ايران 1404 و الزامات پيشرفت سرمايه انساني کشور» که در 2 جلد به چاپ رسيده است، در چارچوب مباحث آيندهپژوهي به طرح چگونگي پيشرفت و توسعه ايران در سالهاي آتي ميپردازد. سپهري يكي از مولفان اين اثر ميگويد: در ايران چند سالي است که توجه به دانش آيندهپژوهي افزايش يافته و پژوهشگران و نويسندگان از يافتههاي آن بهره ميگيرند._
دكتر مهران سپهري، استاد دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف درباره اين كتاب به خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) گفت: به سفارش وزارت كار و امور اجتماعي، به همراه شماري از دانشگاهيان به بررسي دامنهداري پرداختيم تا دريابيم كه چرا بهرهوري در كشور ما اندك است؟ آنچه دريافتيم اين بود كه با آن كه دانشآموختگان و سرمايه و پول ما بيشتر از ديگران است، اما تراز بهرهوري ما پايينتر است؛ به هر ترتيب موضوع بيش از آنچه گمان ميبرديم، بزرگ و پيچيده بود.
وي افزود: ما به پيش مطالعهاي نياز داشتيم تا درمييافتيم كه دشواري در چيست؟ از قانون كار است؟ يا آموزش عالي و آموزش دبستاني؟ يا مسايل ديگر؟ من مسوول اين كار شدم و همراه پژوهشگران ديگر، دو سال كار كرديم و ايران را با 40 كشور ديگر سنجيديم. نتيجه آن كتابي به نام «ايران 1404 و الزامات پيشرفت سرمايه انساني» بود كه با همكاري دکتر رضا روستا آزاد منتشر شد. اين كتاب دربردارنده 250 موضوع است كه بايد درباره آنها كار شود.
وي به مجلد نخست كتاب اشاره كرد و افزود: مجلد نخست اين کتاب، به نگرش مفهومي ـ کاربردي و مجلد دوم به تحليل مسأله و ارائه راهکارها اختصاص دارد. از اين رو، جلد نخست کتاب، با توجه به گستردگي و پراکندگي مسائل منابع انساني کشور، شامل مسأله، مباني نظري و چارچوب مفهومي است که تعريف مسأله و ادبيات پراکنده موجود در مباحث منابع انساني در سطح ملي را دربرداشته است.
عضو هيات علمي دانشگاه صنعتي شريف در ادامه يادآور شد: اين جلد مشتمل بر فصلهايي چون مباني نظري، توسعه پايدار و پيشرفت در تحليل منابع انساني، چارچوب مفهومي توسعه منابع انساني، مدل مفهومي و قيود تحليل سرمايه انساني و ويژگيهاي بومي است.
سپهري با اشاره به مجلد دوم كتاب گفت: مجلد دوم دربردارنده مطالعات ميداني، مصاحبه با ذينفعان، مطالعات تطبيقي و در نهايت طبقهبندي مسائل و سازماندهي پروژههاست و فصلهايي چون ضرورت مسأله، تدوين سند ملي توسعه منابع انساني، تحليل وضع موجود، برنامه پنج ساله (نهم) توسعه کشور ترکيه، اهداف کلان برنامههاي توسعه، اهداف و وضعيت مطلوب و راهکارها را دربردارد.
عضو هيات علمي دانشگاه صنعتي شريف گفت: الگوي ايراني ـ اسلامي پيشرفت در ايران 1404 بر پايه چهار موضوع است كه در اين كتاب بررسي شده است. نخست علم (توليد ابزار آلات صنعتي پيشرفت علم و توليد دانش و محتواي كاربردي جهت صنايع پيشرفته)، دوم زندگي (رفاه، امنيت، استقلال، عزت ملي و...)، سوم فكر (خلق ايده و توليد دانش و حمايت صنعت و ايجاد ابزار كار و آموزش و پرورش و بستر سازي ترويج فكر و خلاقيت)و چهارم معنويت (تربيت انسان متعهد و ارزشي و توليد ثروت و فنآوري با هدف ارتقاء روحي و رواني انسان) چهار موضوع اصلي پيشرفت ايران در سال 1404 به شمار ميرود.
اين مدرس دانشگاه يادآور شد: اين دانش بشري (آيندهپژوهي)، افزون بر ارائه طرحهايي در باب چگونگي ترسيم الگوهاي پيشرفت، نقشي مکمل نسبت به علومي چون جامعهشناسي، انسانشناسي و اقتصاد دارد. پژوهشگران، آيندهپژوهي را به مجموعه تلاشهايي ميگويند که با استفاده از تجزيه و تحليل منابع، الگوها و عوامل تغيير يا ثبات به تجسم آيندههاي بالقوه در يک کشور و برنامهريزي براي آنها ميپردازد.
منبع:
رهنمايي: هويت يك كشور بر مبناي تاريخ و جغرافيا شكل ميگيرد
استاد بازنشسته جغرافياي دانشگاه تهران در نشست «جغرافياي تاريخي» گفت: تاريخ و جغرافيا از هم جدا نيستند زيرا جغرافيا و تاريخ هويت يك كشور و هر انساني محسوب ميشود. بايد بحث جغرافياي تاريخي را در دو رشته تاريخ و جغرافيا جستجو كنيم زيرا تاريخ و جغرافيا فقط در ذهن انسان كنجكاو شكل ميگيرند.-
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، نشست تخصصي کتاب ماه تاريخ و جغرافيا به بررسي «جغرافياي تاريخي» اختصاص داشت كه صبح دوشنبه (14 شهريور) در سراي اهل قلم موسسه خانه كتاب با حضور دكتر حسين قرچانلو (استاد تمام وقت بازنشسته رشته جغرافياي تاريخي دانشگاه تهران)، دكتر محمدتقي رهنمايي (استاد بازنشسته جغرافياي دانشگاه تهران)، دكتر حجتالله جودكي (پژوهشگر تاريخ) و زهير صياميان (دبير نشست) برگزار شد.
دكتر محمدتقي رهنمايي، استاد بازنشسته جغرافياي دانشگاه تهران گفت: در نيمه دوم قرن 19 در دارالفنون، رشته جغرافيا بنيانگذاري شد اين رشته در كنار هشت رشته ديگر نظير پزشكي، مهندسي، توپخانه، طبيعي و... جاي گرفت كه علم روز بهشمار ميآمدند. ما در سالهاي بعد از دارالفنون شاهد حضور اين دو رشته در دانشسراي عالي بودهايم.
وي افزود: در ايران رشته جغرافيا به توصيف شهرها، آباديها و كشورها ميپردازد و بيشتر سرزمينها را توصيف ميكند. تاريخ نيز بيشتر تبديل شده به وقايعنگاري رخدادها و توصيف كساني كه در تاريخ اثرگذار بودهاند زيرا در دوره گذار از دارالفنون به دانشگاه متوليان اين رشتهها نتوانستند نياز زمان را درك كنند.
وي افزود: كتاب «ماهيت و طبيعت علم جغرافيا» در سال 1934 ميلادي منتشر شد كتابي در حد يك اطلس بزرگ كه نشان ميدهد در قرن 19 ميلادي جغرافيدانان آلماني به تحولات علم جغرافيا رسيده بودند ولي از آن دوره در ايران چيزي در اين زمينه نميتوانستيم بيابيم.
وي به آسيبشناسي تاريخ نيز پرداخت و گفت: ما در رشته تاريخ نيز دچار ركودهايي بوديم، از دوره باستان ميخوانديم به دوره صفويه ميرسيديم و تا دوره معاصر تنها مروري بر تاريخ داشتهايم و اين مسأله نشان ميدهد كه تاريخ نيز دچار ركود در تحول و محتوا شده است.
وي افزود: رشته تاريخ و جغرافيا در كشور هيچ كاربردي پيدا نكرده است و فارغالتحصيلان نيز كساني هستند كه براي تصدي يك شغل تنها به آموزش و پرورش و تدريس روي ميآورند. اين آسيبشناسي جغرافياي تاريخي را بايد در بازار تقاضا مشاهده كرد.
وي به كتابهايي در زمينه جغرافيا اشاره كرد و گفت: كتاب «جغرافياي نظامي ايران» يكي از منابع ارزشمند است. نويسنده كتاب، تاکتيک نقشهخواني و جغرافياي نظامي را به خوبي ميدانست و چند مقاله و نوشتار بلند هم درباره بلوچستان انگليس، ترکستان شوروي، قفقازيه، ترکيه، افغانستان و عربستان به صورت جزوه و کتاب کوچک منتشر کرده است.
رهنمايي يادآور شد: كتاب ديگري نيز وجود دارد كه جزو نخستين كتابهايي است كه در سه جلد درباره «جغرافياي مفصل ايران» نوشته شده اما به آن سياسي نگريستند و اين كتاب نيز در بازار كششي به دست نياورد.
وي افزود: اگر به تحولات علمي نگاه كنيم دست مييابيم كه نگاه غربيها به علم نگاه كالايي بوده است و همواره تابع عرضه و تقاضاست. در كشور ايران بيشتر به پزشكي و مهندسي بها داده شده و حتي رياست سازمانها، دانشگاهها و... را به پزشكان واگذار كردهاند.
اين استاد سابق رشته جغرافيا در دانشگاه تهران يادآور شد: جغرافياي تاريخي علم تحول است و نشان ميدهد كه چشماندازهاي جغرافيايي در گذر زمان به وجود ميآيد. چشماندازهاي طبيعي و چشماندازهاي معيشتي از جمله اين موارد است كه در گذر زمان شكل گرفتهاند.
وي به عناصر و مولفههاي اثرگذار نيز اشاره كرد و گفت: زمان، مكان، انسان و چشمانداز، چهار عنصر و مولفه در جغرافياي تاريخي بهشمار ميرود. زمان، بار تاريخي، مكان، بار جغرافيايي، انسان نيز بردار تحولات و چشمانداز نيز فضاي جغرافيايي را دربردارد. ممكن است كه اين چشمانداز، جنگل، بيابان، كوه، شهر، روستا و... باشد كه انسان در آن دخل و تصرف ميكند.
وي به آسيبشناسي جغرافياي تاريخي نيز اشاره كرد و گفت: افت منزلت جغرافيا و تاريخ در مدارس و دانشگاهها به خوبي مشاهده ميشود، ما بايد در اين زمينه به فكر راه حل باشيم. اگر به سياستهاي آموزش و آموزش عالي بنگريم و آن را بازنگري كنيم ميبينيم كه مدرنيته در نظام آموزش و پرورش بهشكل واقعي وارد بدنه نظام نشده است.
اين مترجم كتابهاي جغرافيا يادآور شد: در حوزههاي علميه وظيفه استاد اين بود كه مسألهاي را مطرح ميكرد و دانشجويان بر سر آن موضوع بحث ميكردند. امروزه غربيها از همين شيوه در مدارس و دانشگاهها استفاده ميكنند و دانشجويان و دانشآموزان را به تفكر واميدارند.
وي افزود: تاريخ و جغرافيا در مغز هر كسي گره خورده است هنگامي كه به كشوري ديگر ميرويد اولين سوالي كه در ذهن هر كسي نقش ميبندد اين است كه متعلق به كدام كشوريد اگر بگوييد ايرانيم همه ميدانند كه داراي تاريخ و فرهنگي كهن هستيد. به همين دليل تاريخ و جغرافيا نشان دهنده هويت يك مملكت و هر انسان است. به عنوان نمونه در خانوادههاي مزرعهنشين غربي دستگاه فلزياب وجود دارد كه دايما جستجو ميكنند كه شايد سكه و يا آثار باستاني به دست بياورند و هويت و تاريخ خود را كهنتر جلوه دهند.
رهنمايي عنوان كرد: اگر به جغرافيا در مفهوم كشورشناسي و جهانشناسي نگاه كنيم ديدمان ناحيهاي است و اگر از نظر موضوعي به آن بنگريم شهرنشيني در خاورميانه و يا جغرافياي خاورميانه را دربردارد. در تاريخ نيز همين دو ديدگاه را داريم وجه اشتراك و مقياس مشترك ميتواند بحث مهمي در اين زمينه باشد.
وي افزود: ما ميتوانيم هم تاريخ محلي و هم تاريخ ناحيهاي داشته باشيم و برعكس ميتوان جغرافياي محلي و جغرافياي ناحيهاي نيز داشت. ما هيچ رشتهاي را نميتوانيم پيدا كنيم كه به اين شكل طبقهبندي شده باشند كه هم به تاريخ جهان و هم به جغرافياي جهان بپردازد.
منبع:
قرچانلو: جغرافياي تاريخي همواره سرگردان است
دكتر حسين قرچانلو در نشست «جغرافياي تاريخي» گفت: كسي كه علم جغرافياي تاريخي را در ايران بنيان گذاشت حتما با اروپاييان در ارتباط بوده است زيرا آنها كتابهايي در اين زمينه نوشته و با اين علم آشنا بودند. در ايران تاريخ به راه خود و جغرافيا به راه خود ميرود و همواره جغرافياي تاريخي سرگردان است.-
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، نشست تخصصي کتاب ماه تاريخ و جغرافيا به بررسي «جغرافياي تاريخي» اختصاص داشت كه صبح دوشنبه (14 شهريور) در سراي اهل قلم موسسه خانه كتاب با حضور دكتر حسين قرچانلو (استاد تمام وقت بازنشسته رشته جغرافياي تاريخي دانشگاه تهران)، دكتر محمدتقي رهنمايي (استاد بازنشسته جغرافياي دانشگاه تهران)، دكتر حجتالله جودكي (پژوهشگر تاريخ) و زهير صياميان (دبير نشست) برگزار شد.
در ابتداي نشست زهير صياميان، دبير جسله پس از برشمردن محورهاي نشست از استادان درخواست كرد كه به تعريف جغرافياي تاريخي بپردازند. دكتر حسين قرچانلو گفت: تعريف خاصي براي جغرافياي تاريخي وجود ندارد در يكي دو كتاب خارجي عنوان شده كه جغرافياي تاريخي علمي است كه از تأثير بر محيط، وقايع تاريخي، سير تكامل دولتها و تاريخ اكتشافات علمي بحث ميكند.
اين جغرافيپژوه به تعريف ديگري از جغرافياي تاريخي پرداخت و گفت: جغرافياي تاريخي شامل بازسازي محيطهاي گذشته به شيوه بررسي سلسله وقايع در يك زمان و ارزيابي آنها با توجه به تحولات است ولي در ايران سابقهاي در جغرافياي تاريخي نداريم. در سال 1929 ميلادي كتابي در لندن چاپ شد كه تعريف «جغرافياي تاريخي» در آن آورده شده است ولي در ايران اين درس سابقهاي ندارد و تنها دكتر منوچهر ستوده 40 سال پيش جزوهاي براي جغرافياي تاريخي به عنوان يك مدخل درسي به دانشكده جغرافيا ارايه داد.
نويسنده كتاب دو جلدي «جغرافياي تاريخي» يادآور شد: ما الگويي در اين زمينه نداشتهايم كه مانند پژوهشگران غربي به اين مسأله بپردازيم. كافي است كه پايهاي براي اين علم طرحريزي كنيم تا همه بدانند كه اين علم در برگيرنده چه مسايلي است. مسعودي، جغرافيدان قرن چهارم در «مروجالذهب» ميگويد، جغرافيا مادر علوم است و در ابتدا جغرافيا بوده كه تاريخ و رويدادنگاري از آن آغاز شده است.
اين استاد بازنشسته جغرافيا يادآور شد: جغرافياي تاريخي از قرن سوم در اسلام شروع شد. كتابي را «بطلميوس» براي جغرافيدانان مسلمان نوشت، كتاب ديگري را استخري با نام «مسالكالممالك» تحرير كرد ولي متأسفانه اصل اين كتاب مفقود شد و در دوران تاريخي ميبينيم كه از كتاب 7 جلدي «ابن خردادبه» تنها يك جلد باقي مانده است.
وي به آسيبشناسي رشته جغرافيا پرداخت و گفت: در گذشته كتابهاي جغرافيايي به دليل داشتن جدولهاي بيشمار حكم طلسم پيدا كرده بود و به آن عناوين جادوگري داده و ميسوزاندند. در زمان سلاجقه نيز آسيب ديگري صورت گرفت زيرا سلاجقه متعصب بودند و در اين دوره ادبيات افت پيدا كرد و علم جغرافيا نيز هيچ گستردگي نداشت، سفرنامه ناصرخسرو يكي از كتابهاي جغرافيا در اين دوره تاريخي بوده است.
قرچانلو به دوره مغول نيز اشاره كرد و گفت: در دوره مغول همه كتابهاي كهن علم جغرافيا نابود شد، دوره تاريخي صفويه نيز رنسانس هنري نام گرفت و بيشتر هنر و معماري ترقي كرد و شعر نيز از سبك خراساني به سبك هندي رسيد. در روزگار كنوني نيز رشته جغرافياي تاريخي تا 40 سال پيش وجود نداشت و تنها منوچهر ستوده متوجه اين علم شد و معتقد بود كه اين رشته بايد پايهگذاري شود.
تاريخ اجتماعي در ايران مهجور مانده است
سپس دكتر حجتالله جودكي، پژوهشگر تاريخ گفت: همواره در كتابهاي تاريخي چه در گذشته و چه دوره كنوني بيشتر كتابها مبني بر تاريخ سياسي بوده و كمتر به تاريخ اجتماعي پرداخته شده است، اينكه سلسلههاي تاريخي چگونه شكل گرفتند و چگونه از بين رفتهاند و قهرمانهاي هر دوره تاريخي چه كساني بودند. معمولا مردم هيچ نقشي در تاريخ نداشتند كه اين يكي از مشكلات كتابهاي تاريخي بوده است.
وي افزود: اگر بخواهيم در تاريخ اجتماعي نقش مردم را دريابيم كه چگونه زيستند و با طبيعت چه كردند به سراغ چند دسته كتاب ميرويم، اين كتابها به نگارش تاريخ اجتماعي كمك ميكنند. نخست كتابهاي جغرافياي تاريخي است كه از مساحت، پيمانه، كشاورزي و نوع خراج سخن ميگويد كه محصولات چگونه صادر و وارد زندگي مردم ميشده است.
جودكي به دسته دوم كتابها نيز اشاره كرد و گفت: دسته دوم كتابها، سفرنامهها را شامل ميشود، سياحان و تاجراني كه به كشورهاي مختلف سفر و گزارشهاي پرباري را ضبط ميكردند كه ميتوان در اين كتابها گمشدههايي را در تاريخ اجتماعي ايران يافت. دسته سوم كتابهايي بهشمار ميروند كه تاريخ محلي نام دارند و تاريخ نيشابور، تاريخ بلخ، تاريخ سيستان و... را شامل ميشوند.
وي افزود: اين سه دسته از كتابها، ما را از تاريخ سياسي دور و به تاريخ اجتماعي نزديك ميكند. اگر نگاه كاربردي به تاريخ داشته باشيم اين نگاه ما را يك پله بالاتر ميبرد و نگارش كتابهاي تاريخ اجتماعي يكي از آن نگاههاي كاربردي است. بايد گفت اين سه دسته از كتابهاي نام برده به راحتي قابل استفاده نيستند زيرا كتابهايي است كه بيشتر به زبان عربي، تركي و فارسي كهن نوشته شدهاند و پر از اصطلاحات مشكل است كه بايد به زبان ساده نوشته شود تا دانشجويان اين رشته بتوانند از آن استفاده بيشتري كنند.
بخش دوم گزارش «جغرافياي تاريخي» به زودي در سايت خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) منتشر ميشود.
منبع
|
|
||
![]() |
كتاب حاضر از انتشارات نشر و پژوهش فرزان طي پنج فصل درباره زندگي و آيين ماني ( 216ـ 276م پيامبر ايراني) نگارش يافته است .فصل نخست، شرحي است از وضعيت اجتماعين سياسي و ديني پيش از ظهورماني كه افزون بر آن، توضيحاتي درباره انواع فرقههاي مذهبي ـ جمعيتهاي مسيحي و جنبش الخزابي آمده است .فصل دوم به شرح زندگي، سفرهاي تبليغي، و نحوه كشته شدن ماني اختصاص يافته است .فصل سوم متضمن مباحثي است درباره "گنوس مانوي ."در اين فصل ارتباط و تعاملات پيروان مسيحيت و مانويت، همچنين مشتركات اين دو آيين ذكر شده است .در فصل چهارم برخي آداب، احكام و آيين مانويت در ايران (خراسان)، خاور دور، زنديقان، اسپراتوري روم، و آفريقا توضيح داده شده است .پايان كتاب به سرنوشت مانويت و گاه شمار رخدادهاي ماني اختصاص يافته است . |
|
چند کتاب تحقیقاتی در باره مانی
- بحثی در باره مانی و پیام او : ناصح ناطق (امیر کبیر ، 1357)
- مانی و تعلیمات او : جرج ویدنگرن ؛ ترجمه نزهت صفای اصفهانی(بی نا ، 1353)
- مانی و سنت مانوی : فرانسوا دکره ، ترجمه عباس باقری(تهران، 1380)
- عناصر ایرانی در مانویت : شروو ، ترجمه محمد شکری( طهوری، 1381)
- صوفی یا سوفی، مانویت دگرگون شده : محسن فرزانه ( پارسا ، 1367)
- باغهای روشنائی : امین معلوف؛ ترجمه میترا معصومی( گفتار، 1376)
- هنر مانوی: هانس کلیم کایت ، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور( فکر رور، 1373)
- زبور مانوی: آرتور زنر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور( فکر رور، 1375)
- نوشته های مانی و مانویان : ایرج وامقی ( حوزه هنری ، 1378)
- کتابشناسی مانی به 400 زبان : فریده رازی (نشر دانشگاهی ، 1372)
مانی و دین او، سید حسن تقی زاده(ناشر ایرانشناسی 1329)
منبع : وبلاگ تاریخنگار و سایت آفتاب دات آی آر
«فاطمه ولياني» توسط انتشارات نشر و پژوهش فرزان تا کنون ۵ نوبت چاپ گردیده است.كتاب «افسونزدگي جديد» به موضوعاتي چون؛ كثرتگرايي، چند فرهنگي، هويت و فلسفه پرداختهاست.|
|
| خبرنگار : سميرا |
اهمیت چنین پژوهشی از این روست که در فرهنگ مکتوب ایران نمونههای نثر زنان بسیار کمیاب است و در کل دوره تاریخ ایران تا ابتدای دوره قاجار، به جز چند رساله فقهی نمونه دیگری از نثر زنان در دست نیست. به واقع زنان اهل سخن فرض نمیشدند و در تاریخها، تذکرهها و سایر متون نثر به مواردی انگشتشمار حضور نداشتند. غایب بودن آنان، نشان دهنده بیاعتبار دانستن حضور زن در ساختار فرهنگ مکتوب است و به این دیدگاه عرفی مردسالار اشاره دارد که میان زن و فرهنگ مباینت وجود دارد. در ابتدای قرن جدید اما حضور زنان در ادبیات و اجتماع نه در ایران که در بسیاری از ممالک جهان، حضوری تازه بود اما در ایران پیوند این مسئله با مباحث عرفی، مذهبی و تربیت سنتی خانوادهها سبب شد که موضوع زنان به موضوعی حساس تبدیل شود و سبب ایجاد بیشترین کشمکشها در سطح جامعه گردد. نویسنده کتاب با در نظر گرفتن سیر تاریخی از ابتدای دوره قاجار تا دوره مشروطه، زمینههای شکلگیری حضور زن در انواع نثر به همراه اولین نمونههای نثر زنان را بررسی و تحلیل کرده است.
بررسی جایگاه زن در نثر دوره قاجار در شناسایی حلقه مفقوده میان ادبیات سنتی و ادبیات عصر جدید در انعکاس جایگاه زن در نثر حایز اهمیت است و با درک این اهمیت است که نویسنده کتاب، پژوهش خود را که از قضا پایاننامه دکترایش نیز هست آغاز کرده و به نتیجه رسانده است. البته اهمیت کار آنجاست که بدانیم به دلیل هماهنگی و تلفیق میان مضامین چندگانه، گستردگی زمینه کار، کمبود اطلاعات و محدودیت منابع این نوشتار کاری دشوار پیش رو داشته است. یافتن رگههای پنهان و پراکنده راجع به موضوع زن در متون منثور از آنجایی دشوار است که حتی در منابعی که نویسنده آن ضرورت تحول در دیگر شئون اجتماعی را گوشزد میکرد، به دلیل دیدگاه خاص فرهنگی یا حساسیتهای اجتماعی، مساله زنان مورد توجه قرار نگرفته است.
همچون سیاحت نامه ابراهیم بیگ، رساله مجدالملک یا خوابنامه اعتمادالسلطنه که به کلی از مسئله زنان گذشتهاند. برخی متون بررسی شده در این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده همچون مکتوبات آخوندزاده، صد خطابه میرزا آقاخان کرمانی یا تذکره نقل مجلس محمود میرزا که نویسنده از نسخ خاص آن استفاده کرده است و برخی کتابها نیز چاپهای سنگی و سربی نایاب داشته همچون تاْدیب الاطفال، تعلیم النبات، خیرات حسان، سرگذشت خانم انگلیسی و...
"سفر دانه به گل" در سه فصل و یک فصل ضمائم نگاشته شده است. سه فصلی که البته منطبق بر دوره زمانی خاص تعریف شده و زیرشاخههای متعدد و منحصر به فردی دارد. فصل اول کتاب به بررسی جایگاه زن در نثر دوره اول قاجار اختصاص یافته و فصل دوم به نثر دوران ناصری و فصل سوم نیز جایگاه زن در نثر دوران مشروطه را واکاوی کرده است. کتاب او از فصل دوم اوج میگیرد. آنجایی که به دلیل آشنایی ایرانیان با فرنگ و زندگی فرنگی و تفاوت جایگاه زن در ایران و فرنگ، "زن" تبدیل به مسئله میشود و لذا مورد توجه قرار میگیرد. نویسنده تقریبا تمامی داستانها، تذکرهها، رسالهها و سفرنامههای ایرانی را خوانده و هر آنچه درباره زن در این آثار دیده بیرون کشیده تا تصویری واقعی و مستند از جایگاه زن در این دوران ترسیم کند. اینچنین است که خواننده کتاب نه تنها تصویری کلی از زن دوره قاجار به دست میآورد بلکه با منابعی تاریخی و ادبی گذشته نیز آشنا میشود و بهرهای هرچند اندک نیز از این متون خاص میبرد.
از جمله متون راهشگا برای شناخت موقعیت و وضعیت زنان ایرانی در آن دوران میتوان به نوشتههای روشنفکران ایرانی اشاره کرد. روشنفکرانی همچون آخوندزاده که پیش از مشروطیت موضوعاتی خاص در خصوص زنان را مورد توجه قرار داده که بعدها سرلوحه مقالات و کتابهایی درباره زنان در عصر مشروطه شد. آخوندزاده از جمله در "مکتوبات" خود چنین توصیفی از جایگاه زنان ایرانی همعصر خود ارائه داده است: «زنان ایران نه تنها در نظرها خفیف و حقیر یا ذلیل و ضعیف و مانند اسیرند، بلکه از دانش مهجور و از هر بینش دور و از همه چیز عالم بیخبرند و از تمام هنرهای بنی آدم بیبهره و بیثمر... از معاشرت دور و در زاویه خانههای خراب عنکبوتدار از خیال زنانه خویش میریسند و بر وفق طبیعت خود میبافند...» و در مقایسه با جامعه غرب و جایگاه زنان در آن جوامع توصیههایی را برای بهبود موقعیت و جایگاه زنان در جامعه ایران ارائه میکند.
"سفر دانه به گل" پر است از نقل قولها و روایات دوران قاجار. از شرحی که خود زنان از وضعیت زندگی خود نوشتهاند تا شرحی که مردان درباره زنان نوشته و زنان ایرانی را با زنان فرنگی مقایسه کردهاند. از نگاه ناصرالدین شاه به زن ایرانی و زن غربی تا خاطرهنویسیهایی همچون خاطرات اعتمادالسلطنه و تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار. منابع مورد استفاده نویسنده به قدری متنوع است که این کتاب خود میتواند نقش نوعی دایرهالمعارف برای شناخت متون و رسالات دوره قاجار را بازی کند. بخش ضمائم کتاب دربرگیرنده نامههایی جالب از زنان به دیگر زنان و یا مردان است. نامههایی به قلم زنان سرشناسی همچون انیس الدوله و مهدعلیا به ناصرالدین شاه و بخشهایی از نامهها و توصیههای زنانی همچون بیبی خانم استرآبادی به دیگر زنان ایرانی. بدین ترتیب روند تحول جایگاه زن در نثر که بازتابی از جایگاه او در اجتماع میتوانست باشد با طی کردن مسیری طولانی و تدریجی اندک اندک جایگاهی درخور شد که به ایجاد هویت جدید ادبی و فردی از زن منجر شد و با واقعیات اجتماعی تناسب یافت.
منبع : تاریخ ایرانی/مریم شبانی
«مدتی دراز با خود اندیشهمند بوده و میگفتم: حلاج، تو در ظرف پنجاه سال نشیب و فراز، پست و بلند دیده و با سوانح زیاد روبرو شده و با غالب تحولات و حوادث و اتفاقات اجتماعی ایران همعنان بوده، چه ضرر دارد خاطرات دوره زندگانی را بطوریکه استنباط نموده و فهم کرده برشته تحریر درآورده، یادگاری ناچیز باقی بگذاری؟ تا تاریخ معاصر ایران در عالم مطبوعات وطن ثبت و برای نسل آینده و طالبان فهم گذارش نهضت ایران در قرون اخیره خاطره پایدار مانده و بجهت ارباب ذوق هم مایه عبرت و هم باعث تفریح گردد.» حاصل این اندیشهمندی و یادگار باقی مانده نه خاطره نگاری دوره زندگانی، که تاریخنگاریای شد که یدالله مایل تویسرکانی روزنامهنگار و شاعر (۱۳۲۹ -۱۲۶۵ ش) و نویسنده «قرارداد اجتماعی» آن را در ردیف آثاری چون «تاریخ بیداری ایران» مجدالاسلام کرمانی گذاشت و نوشت: «متاسفانه تاریخ این انقلاب بزرگ (مشروطه) و حوادث خطیره با آنکه اشاره نمودیم که از تمام حوادث تاریخی گذشته مهمتر و جالب توجهتر است تاکنون منظما تدوین نشده و جز یادداشتهای مختصری که بعضی دانشمندان معاصر برای خود تهیه کردهاند کتابی که تمام ابنا وطن را از جریان امور کماهی آگاه و مطلع سازد در دست نیست... فقط تاریخ بیداری ایران که به قلم مرحوم مجدالاسلام کرمانی بطور مجله متدرجا طبع میشد تا یک اندازه مقدمات طلوع و پیشرفت مشروطیت را تدوین کرده ولی موفق به ختم آن نگردید و اینک مایه بسی خوشوقتی است که یکی از همکاران با ذوق ما آقای حلاج درصدد انجام این خدمت مهم برآمده و تا آنجا که دسترس داشته است کتابی جامع و مختصر راجع به نهضت ایران تالیف و اینک جلد اول آن را که منتهی به طلوع کوکب بیزوال پهلوی میشود در دسترس مطالعه عموم میگذارد.»
ح. مدیر حلاج که از روزنامهنگاران دهههای اول سده ۱۳۰۰ شمسی بود، با چنین دید و هدفی «تاریخ نهضت ایران» را به رشته تحریر درآورد که امروزه در کتاب شناسی مشروطه جایگاه ویژهای دارد؛ این کتاب در آبان سال ۱۳۱۲ توسط «مطبعه مهر» در طهران منتشر شد و ناشرش علی اکبر سلیمی (صاحب موسسه مربی) بود؛ قیمت هر جلد کتاب ۸ ریال خورد، با ۱۷۹ صفحه که به نوشته نویسنده: «نگارشهای مذکور در این کتاب مشحون از یک رشته حوادث و تطورات میباشد که در وطن عزیز ما ایران رخ داده و خلاصهای است در دو دیباچه و پایان و دوازده فصل بدین ترتیب از علل پیدایش مشروطیت، مداخلات بیگانگان تا مهاجرت و اثرات آن، جنگ بینالملل و تاثیر آن در ایران، تصادم نفوذ روس و انگلیس و قرارداد ۱۹۱۹ میلادی، مختصری از تاریخ احزاب و مطبوعات ایران، بالجمله نشان دادن وضعیت جریان فکری و اجتماعی برای اخذ تمدن جدید.»
حلاج تاریخ نهضت تجدد و مشروطیت را در ایران از زمان و دورهای میداند که ایران دستخوش سیاست مغرب زمین گشته و صحنه مملکت میدان رقابت دول اروپایی شده بود؛ و به اواسط دوره فتحعلی شاه قاجار بین سنوات ۱۲۵۰ الی ۱۲۶۰ هجری قمری باز میگردد که «بوسیله پیشرفت و غلبه قشون روسیه در سواحل دریای سیاه از طرفی و قفقاز و ترکستان و بحر خزر از طرف دیگر، توجه ناپلئون به شرق و هند، تاخت و تاز و تسلط انگلیسها در سراسر هندوستان، موجبات و اسباب رفت و آمد ایرانیان را با ممالک اروپ فراهم و انظار عقلا و متفکرین به اوضاع و علوم و فنون و نظامات فرنگستان بیش از پیش جلب گردید. از سنه ۱۲۳۶ الی ۱۲۴۲ هجری قمری دوره ده ساله زد و خورد ایران و روس مخصوصا بعد از شکستهای پیاپی لشکریان ایران بواسطه اسلحه ماشینی و آتشی از مهاجمین روسی، توجه بیشتری باخذ تمدن جدیده در طبقات عالی و رجال حل و عقد مبذول گردید.»
نویسنده از عباس میرزا نائب السلطنه که در سال ۱۲۵۶ هجری قمری «ایاب و ذهاب فرنگیان به ایران و مامورین ایران به فرنگ ازدیاد پذیرفته و ادخال نفوذ و تمدن و نظامات فرنگ» صورت گرفته بود و مرحوم میرزا بزرگ و میرزا ابوالقاسم قائم مقام که «بیشتر از سایرین بذل مساعی جهت اجرای نظامات غربی در امور مملکت داری نمودهاند»، یاد کرده و نوشته که «اثر عمده پیشرفت نفوذ علم و فن مغرب زمین در ایران از دوره میرزا تقی خان امیرکبیر شروع و مرحوم امیر عالمانه خرابی اوضاع ملک و ملت را با چشم بصیرت مشاهده و اصلاحات جدیده از قبیل ایجاد و تاسیسی دارالفنون (۱۲۸۶ هجری قمری) و اعزام محصل علمی و فنی به اروپا تنظیم و تنسیق و بودجه را فراهم و بعدا در سنه ۱۲۷۹ هجری قمری اولین کتابچه قانونی یا دستور عدالتخانه با فرمان اجرای از طرف ناصرالدین شاه توسط حاجی علی خان اعتمادالسلطنه وزیر عدالتخانه و حاجی محمدقلی خان قاضی تحقیق مجری گردیده است. ایجاد و تاسیس دارالشورای دولتی در سال ۱۲۸۱ قمری صورت عمل بخود گرفته و مرحوم میرزا حسین خان سپهسالار جدیت مخصوصی در ادخال تمدن و نظامات غربی بعمل آورده و به جلسات مشاوره هیئت وزرا رسمیت بخشیدهاند.»
در ادامه فرمان ناصرالدین شاه «راجع به دستور عدلیه و اجرای کاپیتولاسیون» آمده که درباره تکالیف سایر وزارتخانهها با دیوان عدلیه اعظم و تکالیف دیوان عدلیه اعظم با حکام ممالک محروسه است. از امینالدوله به عنوان کسی یاد شده که «خدمات شایانی به نهضت و ترقی و تکامل و قبول نظامات فرنگ در دوایر مختلفه و تکمیل دوایر نموده است.» سیدجمال الدین اسدآبادی (افغانی) و دوستان نزدیک او در زمره اشخاصی نام برده شده که خدمات عمده به عالم شرق و ممالک اسلامی عموما و ایران خصوصا نموده و موجبات جنبش عمومی و خلجان افکار را فراهم ساختهاند.
به نوشته حلاج: «رفته رفته دانایان و اصلاح خواهان از هر طبقه از گوشه و کنار بفکر اصلاحات افتاده و دنباله این جریان غیرمستقیم ادامه داشت تا در دوره مظفری استقراضهای پیاپی از روسها و اسراف در مخارج بواسطه مسافرتهای بلانتیجه به فرنگستان و بذل و بخشش بیجا و خرابکاریهای امیر بهادرها تقریبا زمینه را به جهت قیام آماده ساخت.»
جنگهای روس و ژاپن و اختلال اوضاع تجارت که صدی پنجاه از بیلان تجارت و مملکت در دست روسها افتاده بود و کمیابی قند و نفت و شلاق زدن سیدهاشم و سیدحسین قندی از بازاریان توسط علاالدوله هیجانات اولیه انقلاب بود که «صدای واشریعتا و وادینا ورد زبانها گردید... درب منازل علما دین که قبلا مهیا شده بودند مانند مرحوم آقای سید محمد طباطبایی مجتهد و مرحوم آقای سیدعبدالله مجتهد بهبهانی بر روی سرجنبانان بازار و طلاب علوم دینیه باز شد... مساجد رونق گرفت و حاج شیخ محمد واعظ معروف به سلطان الواعظین بیشتر از سایرین جوش و جلا میزد... حکم توقیف واعظ مذکور از طرف صدراعظم صادر و درصدد گرفتاری او بودند... حمله مهاجمین به قراولخانه باعث شلیک سرباز شده و در این میان سیدعبدالحمید تام طلبه جوان مقتول گردید... شهرت قتل سید و هیجان کسبه بازار و طلاب باعث قیام علنی علما دین شده و بعنوان توقف در اماکن مقدسه از طهران طرف قصبه حضرت عبدالعظیم و قمر حرکت نمودند. (۱۸ شوال ۱۳۲۳ قمری)... برای اشکات علما و مردم از طرف مظفرالدین شاه فرمان رسیدگی به عرایض مردم و علما و تکمیل عدالتخانه صادر و عدهای از علما از قم مراجعت نموده... بعد از حرکت آقایان به اماکن مقدسه دو نفر که در راپورت رسمی مندرج در کتاب آبی اسم نمیبرند! در سفارت قلهک یا شارژ دافر در زمینه تهیه وسایل تحصن مصاحبه بعمل آورده... با وجود تظاهر به تهدید و اعلام پیغام خشن در موقع ورود جمعی به سفارت به هیچ وجه اقدامی در جلوگیری از تحصن و بست نشستن بعمل نیامد و بلافاصله عصر روز نوزدهم ژوئیه ۱۹۰۶ میلادی مطابق ۱۳۲۳ هجری قمری قریب پنجاه نفر از طلاب و تجار و اصناف به محل سفارت طهران رفته و شب را در آنجا ساکن شدند و بر عده ایشان روز به روز منظما افزوده میگشت تا بجایی که تعداد نفرات متحصنین به چهارده هزار نفر بالغ شد... دوران ثروت پناه جستگان سفارت نیز مساله بغرنجی را تشکیل داده بود. برخی معتقد بودند که از طرف تجار عمده پرداخت میشود و بعضی میگفتند وجوهات ظل السلطان یا سالارالدوله و میرزا علی اصغرخان اتابک مشکل گشایی مینماید و بالنتیجه شاید همه میدادند و بر ضد همدیگر کارشکنی میکردند و هر کدام در طریق مقصود نظریه خاصی داشته در پی اغراض خود افتاده بودند. در هر صورت سور و پلو در راه و بالاخره نتیجه بر له ملت تمام شد... در بین گروه اجتماع کنندگان ظاهرا حرف و مطالبی غیر از تقاضای امنیت و اجرای احکام شرع و عدالت و اصلاح ذکری نبود... نگارنده که خود شاهد قسمتی از قضایا بودم خوب بخاطر دارم روزی به شعبه تبلیغ خبر دادند که از طرف مرتجعین و مخالفین در بین جوانان نجار و اره کش اعمال غرض شده و جوانان نجار از اینکه نمیدانند چه میخواهند و برای چه اینجا آمده و از کار بیکار شدهاند، ناراضی و عصبانی شده و با نق نق زیاد خیال تفرقه دارند... شورای مبلغین شروع به رای زدن نموده و هر یک چیزی گفتند. یکی از سردستههای مبلغین زبردست معروف به مشهدی حسین شیشه بر دستور تبلیغ را بدین نهج صادر نموده و گفت به جوانان نجار بگوئید برادران دینی. متحصنین سفارت که شما اخوان خود از آنها هستید میگویند: در این روزها کاری صورت عمل بخود گرفته که شمر از ارتکاب آن شرم دارد و عرش خدا بلرزه آمده. برای آنکه گناه لواط از قتل امام بالاتر است از این مصیبت کبیره بالاتر تخریب بنیان بیتالمال مسلمین است از تمام اینها عظیمتر تضییع اخلاق اطفال و جوانان نادان و معصوم است. برادران دینی، مگر نشنیدهاید که بواسطه مجالست یک شب با عزیز رقاص یهودی عشرت آباد که یکی از باغهای معروف سلطنتی است، بعزیز بخشیده شده و این مساله طوری در انظار کافر و مسلمان بدنما شده که هر جوان فاسدی هر روز و هر شب خیال دارد عزیز بشود تا صاحب باغ عشرت آباد گردد، معلوم است با این ترتیب دامنه بیغیرتی بالا خواهد گرفت و شریعت غرای محمدی از دست میرود! قربان جوانانی میروم که حاضرند جان خود را فدای دین و ناموس بنمایند. بقدری این کلمات در حضار تاثیر بخشید که تمام جوانان هم قسم شده و تا آخر تحصن مردانه ایستاده و با بیکاری و گرسنگی ساختند... عاقبتالامر شاهزاده عینالدوله از مقام صدارت عظمی برکنار و مقام خود را تسلیم مرحوم میرزا نصرالله خان مشیرالدوله نائینی نمود. و از طرف مظفرالدین شاه مرحوم عضدالملک رئیس سالخورده طایفه قاجاریه برای استقبال و مراجعت آقایان علما بطرف قم و حضرت عبدالعظیم عازم و آقایان را با سلام و صلوات به دارالخلافه وارد و دستخط تاسیس دارالشورای ملی و انتخاب وکلا در چهاردهم جمادی الثانیه ۱۳۲۴ هجری قمری صادر و بحریان تحصن خاتمه داده شده و بازارها مفتوح و کسبه و تجار پس از شش ماه بلاتکلیفی به کسب و کار مشغول شدند.»
«منظره مطبخ ملی» و دیگهای پلو برای چهارده هزار متحصن سفارت انگلیس برای حلاج یادآور زنجیر سپاهیان حبشه و افریقای مرکزی بود و ورود منتخبین آذربایجان به دارالخلافه جهت شرکت در اولین مجلس شورای ملی به ورود ژاکوبنها به پاریس شباهت داشت: «اولین جلسه انتخابات دور قانونی مشروطیت در روز هیجدهم اوت ۱۹۰۶ میلادی مطابق ۱۳۲۴ هجری قمری در اطاق نظام محل فعلی عدلیه دایر و چندی بعد فرمان انتخابات عمومی و طبقاتی به ایالات و ولایت مخابره گردید. وکلای طبقات مقیم ایالات و ولایات بتدریج انتخاب و بطرف طهران اعزام و پیاپی به مرکز وارد و بر قدرت و اهمیت مجلس میافزود. نمایندگان آذربایجان با حرارت بخصوصی از طرف اهالی تبریز انتخاب و با استقبال و هیاهوی موثری وارد دارالخلافه شدند، شوال ۱۳۲۴ هجری قمری ورود منتخبین آذربایجان از نظر تاریخی بیشباهت به ورود وکلای مارسیل (ژاکوبنها) در انقلاب ۱۷۸۹ میلادی به پاریس نبود. چه همان طور که (ژاکوبنها و ژیروندنها) سبب توسعه انقلاب فرانسه شدند، همینطور ورود وکلای آذربایجان باعث ازدیاد حرارت مرکزیان شده و دنباله انقلاب آرام را به جدال و خون ریزی کشانیدند، و نهضت آزادی و قانون و عدالت خواهی بیشتر از همه جا در تبریز اثر بخشیده بود.»
صلای آزادی و مشاجرات بین مجلس و دربار مظفری از سویی باعث ازدیاد توسعه اجتماعات گردید و به نوشته حلاج «بیانات سرشاری از طرف اشخاص مشکوک که غالبا آلت اغراض سیاسی بودند ادا میشد و باعث بسط نفاق و دوری فیمابین مجلس و دربار میگردید. در این میان انجمنهای آذربایجان، برادران دروازه قزوین اصلاح خواهان و حقوق و آدمیت، نقشه مخفی و عمدهای را بازی میکردند و تقاضای تکمیل قانون اساسی را مینمودند. بالاخره تقاضای ملت توسط محمدعلی میرزا که اخیرا بواسطه بستری بودن پدر تاجدار بمرکز احضار شده بود بسمع شاهانه رسید و متمم قانون اساسی پیشنهادی دارالشورای ملی در شوال ۱۳۲۵ هجری قمری بامضای مطفرالدین شاه مزین و بعامه اعلام گردید. در همین اوان مطفرالدین شاه که از مدتها قبل مریض و بواسطه شدت مرض بستری شده بود دنیا را وداع گفته و محمدعلی میرزا رسما بدون منازع تخت و تاج پدر را تصاحب و تکیه بر اورنگ خسروی زد.»
پسر که تاجدار شد، اوضاع مشروطه خواهان دشوار شد. حلاج نوشته «بواسطه تلقینات امیربهادرها و (شاپشال روسی) درصدد بر هم زدن اساس مشروطیت برآمد و برای پیشرفت مقصود خویش با روسهای تزاری بند و بست نمود.» مقدمات خرابی مجلس فراهم شد، الواط و اراذل به تحریم مخالفین مشروطیت برای مرعوب کردن اهالی و بیزاری مردم از مشروطه و قانون در بازار و کوچه افراد و کسبه را به باد فحش و چپاول گرفته و عبا و ردای عابرین را به مصادره میبردند. اینگونه اقدامات شرارت انگیز نه تنها از طرف حکومت وقت جلوگیری و ممانعت نمیشد، بلکه تقویت هم میشد: «تاجدار جدید محمدعلی میرزا در باغشاه بیرون دروازه شهر منزل گرفته و کاملا پریشان و عصبانی بود. در همان اوایل زبانزد عوام شده بود که محمدعلی میرزا شبها در حال مشتی و بیخودی هفت تیر خود را کشیده و تیر میانداخت و میگفت: «تقیزاده و سیدجمال را کشتم، البته تکرار این عبارت در زبان خواص و عوام در هر محفل و مجلس خالی از اغراق نبود ولی پر بیجهت هم شهرت نداشت و معلوم بود محمدعلی میرزا از تندی نقشههای سیدحسن تقیزاده و بیانات موثر مرحوم سیدجمال الدین واعظ اصفهانی در هراس و از رویه قائدین ملت نگران و از اوضاع بیمناک بود. بویژه از سیدجمال و تقیزاده که بیش از هر کس در مرکز و پایتخت یکی در مجلس و دیگری در بین جماعات بوسیله نطق و خطابه عامه را برای مبارزه با ارتجاع و قبول تجدد در رویه زندگانی و نهضت فکری و انقلاب آماده نموده و مریدان و شاگردان خوبی برای روز مبادا حاضر میکردند.»
مجلس به توپ بسته شد، راه بر کشتار مشروطه خواهان باز شد و استبداد حاکم شد، که شرح بگیر و ببندها و قتل مشروطه خواهانی چون ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان صور، روح القدس و غیره و تبعید سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در تاریخ نهضت ایران آمده است. فرجام اولین دارالشورای ملی تلخ بود، اما میراثی نیک از خود برجای گذاشت که حلاج درباره آن چنین توصیفی میکند: «دوره اول مجلس و مشروطه کبیر یا مجلس موسسان را باید یکی از ادوار تاریخی نهضت ایران باستانی برای تجدید عظمت دیرینه ایران در قرون اخیره محسوب داشت. چه علاوه بر اینکه برای اخذ تمدن جدید و اصلاحات اساسی در اداره مملکت هزاران نفر از افراد وطن در گوشه و کنار تلف و ملیونها اموال بواسطه اعتصابات و ناامنی بباد رفته و بالنتیجه موجبات وضعیات اصلاح امور داخلی فراهم گشت. از نظر سیاست خارجی نیز بیتاثیر نبوده و خدمات مهمه به استقلال کامل با تمام معنی کشور باستانی نمود که قریب صد سال یعنی از اواسط سلطنت فتحعلی شاه قاجار مطمع نظر همسایگان اروپایی شده و از هر حیث مغلوب مبارزه دو حریف پنجه قوی گردیده و در عین آنکه عمال اجنبی غیرمستقیم در تمام شئون داخلی مداخله مینمودند اخیرا از بیحالی و ندانمکاری و شهوتپرستی دربار خراب مظفرالدین شاه استفاده و قوای مالی و نظامی مملکت را مستقیم و غیرمستقیم در دست گرفته و به عنوان احترام عادات ملی کیفیت توسل به بیگانه را برای تهیه موجبات تکمیل دخالت در امور و توسعه نفوذ سیاسی در تمام مظاهر اجتماعی ترویج میکردند و خود مستقیما در ایجاد نهضت مشروطه طلبی مساعدتهای علنی و مخفی بعمل میآوردند. شاید تجدد را ملعبه خود قرار دهند، معهذا از پیشرفت نهضت آزادی و استقلال طلبی اهالی اندیشهمند شده و برای جلوگیری و ممانعت از پیشرفت جنبش عمومی قسمت مهمی از معاهده منحوس ۱۹۰۷ میلادی را به اختناق ایران متجدد اختصاص داده و به جهت تحمیل معاهده مذکور به عناوین مختلفه توسل جسته قوه فشار را تا بجایی کشانیدند که در دوره دوم بصورت اتمام حجت (اولتیماتوم) عرض اندام نموده و باعث انحلال دوره دوم دارالشورای ملی با تعلیمات ناصرالملک گردید.»
نویسنده اوضاع جنگ بینالملل و دسته بندی دول اروپا در هنگامه جوش و خروش ایرانیان برای اخذ تمدن و نیز اثرات جنگ بینالملل در ایران را از نظر دور ندارد. در پایان جنگ جهانی اول در کالج آمریکایی تهران کنفرانسی برگزار شد که سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد خطیب کنفرانس در رد بیطرفی ایران گفته بود: «اگر در آن موقع کابینه مستوفیالممالک به پیشنهادات نمایندگان دول همسایه ترتیب اثر میداد و در جنگ دخالت رسمی میکرد میتوانست منافع زیادی برای مملکت حاصل نمایند.» به نوشته حلاج، وضعیات بعد بخوبی نشان داد که نظریه مذکور مورد نداشته و با ضعف و اوضاعی که آن روز برای ایران پیش آمده بود و با رویهای که عمال تزاریست پیش گرفته بودند، اگر در آن موقع ایران تسلیم هوا و هوس این و آن شده و مهاجرت و قیام ملیون پیش نیامده بود، قطعا سرنوشت ایران کنون تغییر یافته و صورت نازیبایی بخود گرفته بود.
فرق سیاسی و نیز روزنامهنگاری در ایران از دیگر فصول کتاب «تاریخ نهضت ایران» است؛ فرقی که پیشینهاش به قیام کاوه میرسد: «در ایران بطوریکه افسانه تاریخی حکایت میکند اولین ظهور فرقه سیاسی را باید از انقلاب و قیام کاوه آهنگر و پیروان او بر ضد ضحاک سلطان بیباک اجنبی محسوب داشت که ایرانیان برای خاتمه دادن به فرمانفرمایی اجانب (ضحاکیان) قیام نموده و فریدون را که مغلولا در کوه و هامون سرگردان و از نژاد پاک تاجداران کیان بود از طرف ملت به سمت پادشاهی برگزیدند.»
به نوشته حلاج «در قرون اخیره یعنی در دوره ناصرالدین شاه قاجار اولین اقدامات سیاسی حزبی را باید از تاسیس و تشکیل (فراماسیون) یا باصطلاح فراموش خانه یادداشت کرد که در نتیجه زحمات پرنس ملکمخان و امین الدوله و جمعی از معاریف آن روزی تشکیل گردید.» او تشکیل و تاسیس فراماسون در ایران را «برای نزدیکی روابط شرق و غرب و جهت تعدیل اوضاع سیاسی و ترویج تمدن فرنگ در ایران» دانسته که «ظاهرا مسائل خیریه و معارف و اصلاحات اخلاقی را دنبال کرده و تا اندازهای باعث توسعه امور خیریه از قبیل مدرسه و مریضخانه نیز شدهاند. همچون مریضخانه مرحوم شیخ هادی نجم آبادی و غیره.» با این حال تردیدی نیست که به قول نویسنده «شیوع و انتشار حزبی سازی و فرقه بازی و بحران اجتماعات سیاسی مولود مشروطیت و حکومت پارلمانی بوده و این دوره را باید بهار جنجال سیاسی احزاب ایران دانست.» و افزوده: «در دوره مشروطیت کبیر یعنی مجلس اول برای تحکیم و حفظ مشروطیت و دفاع از حقوق ملی جماعات گوناگون با عناوین مختلفه و مقاصد متنوعه و پریشان در تحت عنوان انجمن پا به عرصه بروز و ظهور گذاردند. ظاهرا عمده مقاصد و هدف و آمال انجمنها را بسط و توسعه و حفظ حقوق ملی و تحکیم استقلال با تمام معنی ایران تشکیل میداد. و در مواقع لازمه پشتیبان محکمی جهت مجلس نوزاد مقننه نیز بودهاند.»
نگارنده تاریخ روزنامه را با کشمکشهای دستجاتی و اختلافات حزبی توام دانسته که غالبا اولیا مطبوعات گرفتار شدت و سختیها شده و گاهی نیز بر شداید غلبه جسته و منویات خود را بر وفق دلخواه بموقع اجرا گذاردهاند. به عقیده حلاج «در ایران ما هم مطبوعات به تناسب عده محدود خود از جزر و مد بینصیب نماینده و هم تلفات داده و هم مقامات بلندی را در جامعه اشغال کردهاند... چنانکه اشخاصی مانند میرزا جهانگیرخان شیرازی مدیر و محرر روزنامه انقلابی صوراسرافیل و مدیر جریده «روحالقدس» و متین السلطنه صاحب امتیاز و ناشر نامه «عصر جدید» و رکن الاسلام مدیر روزنامه «کوکب ایران» شربت ناگوار مرگ اجباری را چشیده و کسانی همچون مجدالاسلام کرمانی مدیر جریده «ندای وطن» و میرزا حسین خان صبا موسس «ستاره ایران» و امثالهم به حبس و تبعید گرفتار و در راه آمال خویش مبتلا به انواع مشقات شدهاند.»
حلاج گفتار امروزی مطبوعات رکن چهارم دموکراسی است را ۸ دهه قبل اینگونه ترجمه کرده که «روزنامهنگاری یکی از شاهکارهای اصول تمدن جدید است که میتوان آن را قوه چهار تمدن ملل خواند.» نگارنده با نام بردن از «وقایع اتفاقیه» به عنوان اولین روزنامه عمومی به وسعت دایره مطبوعات در دوره وزارت علوم علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه اشاره کرده و از روزنامههایی چون عروهالوثقی، اختر، قانون، حبل المتین، حکمت، چهره نما و شمس و باختر یاد کرده که نقش مهمی در بیداری ایرانیان ایفا کردند. در استبداد صغیر از انتشار و طبع مطبوعات عمومی جلوگیری شد و در دوره دوم مجلس شورای ملی بود که مجددا بازار مطبوعات ملی رونق گرفت. نگارنده فاصله زمانی پیدایش روزنامه به معنی امروزی مطبوعات ملی تا آن زمان را به سه دوره متمایز تقسیم بندی کرده است:
اول- دوره تحول و ترقی و بروز و ظهور آمال ملی در زمینه تجدد و آزادیخواهی و استقلال طلبی.
دوم- دوره بحران و تصادم منافع فردی و اجتماعی.
سوم- دوره رشد و بردباری.
حسن ختام و نتیجه گیری کتاب با عنایت به روزگار نویسنده جز ذکر سیه روزی ایرانیان تا قبل از برآمدن رضاشاه و امید به آیندهای روشن نیست: «تا قبل از کودتا (۱۲۹۹) غالبا از دهان برخی از نمایندگان بیگانه متوقف در ایران شنیده شده بود که گفته بودند (با این همه ابتلائات و با رویه و اخلاق ظاهری اکثر ایرانیان تعجب میکنم چطور تاکنون ایران زنده و استقلال خود را نباخته است) چندی از این گفته نگذشته بود که دستی از غیب بدرآمد و بر سینه نامحرم زد و عظمت و جلالت دیرینه را تجدید کرد. تا قبل از کودتای ۱۲۹۹ مملکت هم از نظر داخله و هم از نظر خارجه بمنتهای خرابی و مذلت و بیچارگی رسیده بود که هیچ دانشمند عاقلی ظاهرا امید بهبودی وضعیات را نداشت. خزانه تهی و کار بجایی رسیده بود که در سنه ۱۳۳۶ هجری قمری وزیر مالیه وقت چند هزار جو- بقایای انبار غله دولت را در ازاء حقوق ادارات فیمابین جمعی از مستخدمین دولت توزیع کرده و جریان قحطی مصنوعی را تسریع و بالنتیجه قریب شصت هزار نفر در طهران پایتخت مملکت از گرسنگی مردند و عده صدقه خور مبلغین مذهب پروتستان گردیدند. مملکت تا قبل از کودتا نوعی فاقد قوای منظم بود... تقریبا از یک قرن به این طرف مملکت از هر حیث اسیر فشار و تجاوز دو همسایه مقتدر جنوبی و شمالی شده بود... عدم علاقه دربار سلاطین قاجار خصوصا در ادوار مشروطیت بیشتر سبب پریشانی وضعیات سیاسی و اجتماعی گردید... ناگهان صبح سوم حوت ۱۲۹۹ شمسی طلوع و در اندک زمانی خرابیها اصلاح و آب رفته را بطوری بجوی بازگردانیدند که ایران جدید ابدا قابل مقایسه با ترتیبات قرون اخیر نیست.»
«تاریخ نهضت ایران» ادبیاتی ساده و شرحی عامه فهم دارد که مرهون قلم روزنامهنگاری چون حلاج است؛ پایه نگارش تاریخ نهضت ایران بر روی اختصار گذاشته شده و اگر غیر از این بود نگارنده که تا آن زمان سابقه هفده سال کار مطبوعاتی داشت باید تاریخ روزنامهنگاری را با شرح و تفصیل بیشتری شرح میداد که به گفته او «از عهده وظایف خود راجع به اساتید اهل قلم و آنانی که در طریق معارف و مطبوعات ملی و با خلوص نیت گام زدهاند، برآمده باشم.»