زندگینامه: فتح‌الله مجتبایی

 
- سیدفتح‌الله مجتبایی در آذر سال 1306 در تهران به دنيا آمد.

وي مقدمات ادبیات و علوم رسمی را در فراهان فراگرفت، و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان‌های اراک به پایان رساند.

در سال 1332 از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و دانشسرای عالی درجه لیسانس گرفت، و از آن سال تا 1338 در دبیرستان‌های اراک و تهران و دانشسرای عالی به تدریس ادبیات و زبان‌های خارجی اشتغال داشت.

در سال  1339 از طرف وزارت فرهنگ برای آشنایی با روش‌های جدید تألیف کتاب‌های درسی به خارج از کشور اعزام شد و پس از یک دوره مطالعه و تحقیق در این زمینه در آمریکا (دانشگاه کلمبیا، نیویورک) به کشور بازگشت و مأمور تهیه و تدوین کتاب‌های درسی در ادبیات برای دبیرستان‌ها شد.

در سال 1341 به وابستگی فرهنگی ایران در پاکستان و مدیریت خانه‌های فرهنگی ایران در شهر لاهور منصوب شد، و تا سال 1344 در آنجا به خدمات فرهنگی و تحقیق در فرهنگ اسلامی- ایرانی شبه قاره مشغول بود.

در پائیز 1344 به دعوت دانشگاه هاروارد به آمریکا سفر کرد و تا سال 1350 در آن دانشگاه به تحصیل در رشته فرهنگ و تاریخ ادیان و زبان‌های باستانی ایران و هند اشتغال داشت و به اخذ درجه فوق لیسانس در تاریخ تطبیقی ادیان و دکتری در تاریخ ادیان و فلسفه‌های ایران و هند نائل گردید.

دكتر مجتبايي چون زمینه اصلی تحقیقات و تحصیلاتش موضوعات مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران و هند بود، در این مدت دوبار به کشور هند سفر کرد و برای آشنایی با روش‌های سنتی تفسیر متون هندويی و نیز مشاهده احوال و سازمان‌های دینی زرتشتیان هند چند گاهی در بنارس و دهلی و بمبئی به مطالعه و بررسی پرداخت.

وي در سال 1350 به ایران بازگشت. مدتي در کالج دماوند به تدریس ادبیات فارسی و در گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس حکمت شرق مشغول بود و سال بعد به دانشکده الهیات و معارف اسلامی انتقال یافت و در گروه ادیان و عرفان تطبیقی به خدمت پرداخت.

در سال1353به رایزنی فرهنگی ایران در هند مأمور شد و تا پائیز 1356 در آن کشور به خدمات مربوط به مطالعه و تحقیق در روابط فکری و فرهنگی مسلمانان و هندوان در شبه‌قاره اشتغال داشت و در این زمینه تألیفاتی نیز به صورت کتاب و مقاله منتشر كرد.

پس از پایان مأموریت و بازگشت به کشور همچنان در دانشکده الهیات و معارف اسلامی به تدریس ادامه داد و چند دوره مدیریت گروه ادیان و عرفان آن دانشکده را برعهده داشت.

وي در همان گروه به تدریس تاریخ ادیان، روش‌شناسی و عرفان تطبیقی اشتغال دارد و در طول دوران خدمات فرهنگی خود نزدیک به 200 عنوان کتاب و مقاله و شعر و نقد کتاب به صورت تألیف و ترجمه و تصحیح [گزارش همشهري‌آنلاين از نقد تازه‌ترين اثر دكتر مجتبايي] به زبان‌های فارسی و انگلیسی در ایران و خارج از ایران منتشر كرده است.

برخي از آثار سیدفتح‌اللـه مجتبایی:

  • مجموعه بزرگداشت نامه‌ها و تاریخ بزرگداشت
  • زندگینامه و آثار مرحوم آیت‌اللـه حاج شیخ هادی نجم‌آبادی
  • زندگینامه و آثار استاد احمد بیرشک
  • زندگینامه و آثار مرحوم دکتر محمدحسن لطفی
  • زندگینامه و آثار دکتر محمود نجم‌آبادی
  • زندگینامه و آثار مرحوم علامه محمد قزوینی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر یداللـه سحابی
  • احوال و زندگی علمی دکتر سیدجعفر سجادی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر عبدالحسین نوایی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد شهید مرتضی مطهری
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد دکتر محمد حسن گنجی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد جلال‌الدین همائی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد عبدالرحمان شرفکندی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم حاج میرزا مهدی مدرس آشتیانی
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم شیخ حسینعلی راشد
  • زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد دکتر فتح‌اللـه مجتبایی
  • شعر جدید فارسی، از ا. ج. آربری، ترجمه ـ با مقدمۀ انتقادی
  • چیترا و گزیدۀ اشعار، از رابیندرانات تاگور، با مقدمه‌ای در احوال و افکار او
  • بوطیقا ـ هنر شاعری، ترجمه رساله شعر ارسطو، براساس چند ترجمۀ معتبر، با مقدمه و توضیحات، و مقایسه با ترجمۀ قدیم عربی ابوبشر متی و شروح فارابی و ابن‌سینا و ابن رشد
  • گزیدۀ اشعار رابرت فراست، ترجمه با مقدمه در شرح احوال و سبک شعر او
  • عصر طلائی بونان و فلسفه و هنر آن، از ویل دورانت، ترجمۀ بخش دوم از کتاب تاریخ تمدن جهان
  • تاریخ ادبیات ایران، از فردوسی تا سعدی، از ا. گ. براون، ترجمۀ نیمۀ نخست از جلد دوم تارخ ادبی ایران، با حواشی و‌ اضافات
  • شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان
  • لغت دری (فرهنگ لغت فرس اسدی طوسی)، تصحیح متن براساس نسخۀ دانشگاه پنجاب
  • طوطی‌نامه، ضیاءالدین نخشبی، تصحیح متن و مقدمه در شرح احوال و آثار او
  • رای و برهمن، براساس کلیله و دمنه بهرامشاهی
  • روضه‌العقول یا مرزبان‌نامه بزرگ، از محمدبن غازی ملطیوی، تصحیح متن
منبع :همشهری آنلاین

استاد باستانی پاریزی

محمدابراهیم باستانی پاریزی 
 زمینه فعالیت نویسنده، تاریخ‌دان.


 تولد ۳ دی، ۱۳۰۴/ پاریز، استان کرمان.
 ملیت ایرانی / والدین حاج آخوند پاریزی
 محمدابراهیم باستانی پاریزی، استاد تاریخ در دانشگاه تهران، و یکی از تاریخ‌دانان و  نویسندگان برجسته‌ی ایران.
 محمد ابراهیم باستانی پاریزی در سوم دی‌ماه 1304 در کوهستان پاریز متولد شده است. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره می‌برد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال 1320 تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال 1325 برای ادامه‌ی تحصیل به تهران آمد و در سال 1326 در دانشگاه تهران در رشته‌ی تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت.


در آذر 1330 از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با همسرش شادروان حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال 1337 خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند.
باستانی پاریزی دوره‌ی دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارئه‌ی پایان‌نامه‌ای در باره‌ی ابن اثیر دانشنامه‌ی دکترای خود را دریافت کرد.
وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال 1338 با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا اکنون که مدتهاست استاد تمام‌وقت آن دانشگاه است، رابطه‌ی تنگاتنگی با این دانشگاه داشته است.
وی یک پسر به نام حمید و یک دختر به نام حمیده دارد و در حال حاضر تابستان‌ها را نزد دخترش در تورنتو و زمستان‌ها را نزد پسرش در تهران سپری می‌کند.


محمدابراهیم باستانی پاریزی 
زمینه فعالیت نویسنده، تاریخ‌دان.
تولد ۳ دی، ۱۳۰۴/ پاریز، استان کرمان.
ملیت ایرانی / والدین حاج آخوند پاریزی
محمدابراهیم باستانی پاریزی، استاد تاریخ در دانشگاه تهران، و یکی از تاریخ‌دانان و نویسندگان برجسته‌ی ایران.
محمد ابراهیم باستانی پاریزی در سوم دی‌ماه 1304 در کوهستان پاریز متولد شده است. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره می‌برد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال 1320 تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال 1325 برای ادامه‌ی تحصیل به تهران آمد و در سال 1326 در دانشگاه تهران در رشته‌ی تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت.
در آذر 1330 از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با همسرش شادروان حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال 1337 خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند.
باستانی پاریزی دوره‌ی دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارئه‌ی پایان‌نامه‌ای در باره‌ی ابن اثیر دانشنامه‌ی دکترای خود را دریافت کرد.
وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال 1338 با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا اکنون که مدتهاست استاد تمام‌وقت آن دانشگاه است، رابطه‌ی تنگاتنگی با این دانشگاه داشته است.
وی یک پسر به نام حمید و یک دختر به نام حمیده دارد و در حال حاضر تابستان‌ها را نزد دخترش در تورنتو و زمستان‌ها را نزد پسرش در تهران سپری می‌کند.
فعالیت‌های فرهنگی
شوق نویسندگی وی در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبل المتین، آینده و مهر برانگیخته شد. باستانی، اولین نوشته‌های خود را در سال‌های ترک تحصیل اجباری (1318 و 1319) در قالب روزنامه‌ای به نام باستان و مجله‌ای به نام ندای پاریز نوشت، که خود در پاریز منتشر می‌کرد و دو یا سه مشترک داشت.
اولین نوشته‌ی او در جراید آن زمان، مقاله‌ای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال 1321 در مجله‌ی بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبان‌های عربی و فرانسه مقالات بی‌شماری در روزنامه‌ها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنی‌ها، یغما، راهنمای‌کتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کرده است.
اولین کتاب باستانی پاریزی پیغمبر دزدان نام دارد که شرح نامه‌های طنزگونه‌ی شیخ محمدحسن زیدآبادی است و برای اولین بار در سال 1324 در کرمان چاپ شده است. این کتاب تا کنون به چاپ شانزدهم رسیده است. وی تا کنون بیش از شصت عنوان کتاب تالیف (و بعضا ترجمه) کرده است. کتاب‌های باستانی پاریزی برخی بصورت مجموعه‌ی برگزیده‌ای از مقالات وی‌اند که بصورت کتاب جمع‌آوری شده است و برخی از ابتدا به عنوان کتاب نوشته شده‌اند.
از میان نوشته‌های او، هفت کتاب با عنوان «سبعه‌ی ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه، آسیای هفت سنگ و ... بعدا کتاب هشتمی با عنوان هشت‌الهفت به این مجموعه‌ی هفت‌تایی اضافه شده است.
بجز کتب و مقالات، باستانی پاریزی شعر هم می‌گوید و اولین شعر خود را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده است. منتخبی از شعرهای خود را در سال 1327 در کتابی به نام «یادبود من» به چاپ رسانده است. از جمله یکی از غزل‌هایش با مطلع «یاد آن شب که صبا بر سر ما گل می‌ریخت» توسط مرحوم بنان در یادبود مرحوم صبا خوانده شده است.
 سبک نگارش
بر خلاف عمده کتاب‌های تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشته‌های تاریخی باستانی پاریزی پر از داستان‌ها و ضرب‌المثل‌ها و حکایات و اشعاری است که خواندن متن را برای خواننده آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌کند.
به علاوه کتاب‌های باستانی پاریزی معمولاً پاورقی‌های بسیار مفصلی دارند که گاهی از خود متن هم مفصل‌تر است.[۱]


 کتاب شناسی
 باستانی پاریزی در کتاب‌خانه‌ٔ شخصی‌اش. تهران ۹ اردیبهشت ۱۳۸۳فهرست کتاب‌های باستانی پاریزی به این شرح است:[۲] الف ــ مربوط به كرمان نخستین چاپ
آثار پیغمبر دزدان (چاپ هفدهم 1382)1324
نشریه فرهنگ كرمان (چاپ كرمان)1333
راهنماى آثار تاریخى كرمان (چاپ كرمان)1335
دوره مجله هفتواد (چاپ كرمان)1337 ــ 1336
تاریخ كرمان (تصحیح و تحشیه تاریخ وزیرى، چاپ چهارم، 1374)1340
منابع و مآخذ تاریخ كرمان1340
سلجوقیان و غز در كرمان (چاپ دوم 1373)1343
فرماندهان كرمان (تصحیح و تحشیه تاریخ شیخ یحیى، چاپ سوم، 1371)1344
جغرافیاى كرمان (تصحیح و تحشیه جغرافى وزیرى، چاپ پنجم، 1384)1346
گنجعلى خان (چاپ سوم 1367)1353
وادى هفت واد (انجمن آثار ملى، جلد اول)1355
تاریخ شاهى قراختائیان1355
تذكره صفویه كرمان1369
صحیفه الارشاد (پایان صفویه)1384
ب ــ مجموعه هفتى (سبعه ثمانیه)
خاتون هفت قلعه (چاپ ششم 1380)1342
آسیاى هفت سنگ (چاپ هفتم 1383)1350
ناى هفت بند (چاپ ششم 1381)1353
اژدهاى هفت سر (چاپ پنجم 1384)1355
كوچه هفت پیچ (چاپ ششم 1370)1355
زیر این هفت آسمان (چاپ پنجم 1368)1358
سنگ هفت قلم (چاپ سوم 1368) 1358
هشت الهفت (چاپ دوم 1370)1363
ج ــ سایر كتب:
یادبود من (مجموعه شعر)1327
ذوالقرنین یا كوروش كبیر (ترجمه، چاپ نهم 1384)1330
یاد و یادبود (مجموعه شعر، چاپ دوم، 1364)1341
محیط سیاسى و زندگى مشیرالدوله (چاپ دوم، جیبى 1341)1341
اصول حكومت آتن، ترجمه از ارسطو1341 (با مقدمه استاد دكتر غلامحسین صدیقى، چاپ چهارم 1383)
تلاش آزادى (چاپ هفتم 1383، برنده جایزه یونسكو)1347
یعقوب لیث (چاپ هشتم 1382)1344 (این كتاب به زبان عربى ترجمه و در قاهره چاپ و منتشر شده است. 1976)
شاه منصور (چاپ ششم 1377)1348
سیاست و اقتصاد عصر صفوى (چاپ پنجم 1378)1348
اخبار ایران از ابن اثیر (ترجمه الكامل، چاپ دوم 1364)1349
از پاریز تا پاریس (چاپ هشتم 1381)1351
شاهنامه آخرش خوش است (چاپ ششم 1383)1350
حماسه كویر (چاپ چهارم 1382)1356
تن آدمى شریف است...1357
نون جو و دوغ گو (چاپ پنجم 1383)1357
جامع المقدمات (چاپ دوم 1367، جلد دوم 1373)1363
فرمانفرماى عالم (چاپ چهارم 1377)1364
از سیر تا پیاز (چاپ سوم 1379)1367
مار در بتكده كهنه (چاپ سوم 1380)1368
كلاه گوشه نوشین روان (چاپ سوم 1380)1369
حضورستان (چاپ دوم 1370)1369
هزارستان (چاپ دوم 1382)1371
ماه و خورشید فلك (چاپ دوم 1376)1371
سایه هاى كنگره (چاپ دوم 1376)1371
بازیگران كاخ سبز (چاپ دوم 1384)1373
پیر سبزپوشان (چاپ دوم 1379)1373
آفتابه زرین فرشتگان (چاپ دوم 1377)1373
نوح هزار طوفان (چاپ دوم 1380)1375
در شهر نى سواران (چاپ دوم 1378)1377
شمعى در طوفان (چاپ دوم 1383)1378
خود مشت مالى1378
محبوب سیاه و طوطى سبز1378
درخت جواهر (چاپ دوم 1383)1379
گذار زن از گدار تاریخ (چاپ دوم 1384)1381
كاسه كوزه تمدن1381
پوست پلنگ1381
حصیرستان (چاپ دوم 1384)1382
بارگاه خانقاه1384
هواخورى در باغ با گوهر شب چراغ1384

 
 منابع
↑ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، «مور بی چاره»، مجله بخارا، شماره 46
↑ دهباشی،علی «کتابشناسی آثار محمد ابراهیم باستانی پاریزی» مجله بخارا، شماره 46

عمرش دراز باد

حامد الگار

حامد الگار کیست؟
حامد الگار در سال 1940 در یکی از روستاهای کوچک انگلستان در خانواده مسیحی به دنیا آمد. وی دبیرستان را در لندن تمام کرد و سپس در دانشگاه کمبریج به مدت سه سال در رشته زبان شناسی فارسی و عربی تحصیل کرد و با ادبیات اسلامی و قرآن کریم آشنا شد.
       

 

زندگی نامه پروفسور حامد الگار

• تولد و تحصیل:
حامد الگار در سال 1940 در یکی از روستاهای کوچک انگلستان در خانواده مسیحی به دنیا آمد. وی دبیرستان را در لندن تمام کرد و سپس در دانشگاه کمبریج به مدت سه سال در رشته زبان شناسی فارسی و عربی تحصیل کرد و با ادبیات اسلامی و قرآن کریم آشنا شد.
• گرویدن به اسلام
حامد الگار در سال سوم تحصیل در دانشگاه کمبریج، مسلمان شد و در سال 1959 برای اولین بار به خاورمیانه و جهان اسلام سفر کرد.
• ورود به دانشگاه تهران
وی پس از آنکه از دانشگاه کمبریج فارغ التحصیل شد در سال 1961 برای تحصیل در مقطع دکترای دانشگاه تهران ثبت نام کرد که با وقایع انقلاب در آن سالها همزمان شد و بنابراین در سال 1962 از ایران به انگلستان بازگشت.
• مقطع دکترا
یکسال بعد، رساله دکترای خود را با عنوان: «تاثیر علمای دینی در ایران دوره قاجار تا انقلاب مشروطه» در دانشگاه کمبریج تدوین کرد که به زبان فارسی هم ترجمه و منتشر شد.

• تدریس در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا
حامد الگار در سال 1965 به آمریکا رفت و در دانشگاه کالیفرنیا به عنوان استادیار شروع به کار کرد و اکنون بیش از 40 سال است که در دانشگاه کالیفرنیا  و نیز دانشگاه برکلی به عنوان استاد تمام (پروفسور) در زمینه فارسی و پژوهش های اسلامی مشغول به تدریس است.  همسر الگار نیز استاد دانشگاه کالیفرنیاست که در این دانشگاه «ترکی» تدریس می کند.
• «الگار» یعنی قهرمان
نکته جالب توجه آنکه نام خانوادگی وی یعنی «الگار» در زبان انگلیسی به معنای قهرمان است و وی به همین خاطر بعد از مسلمان شدن نام خانوادگی خود را تغییر نداده است.
• حامد الگار و جشنواره فارابی
پروفسور حامد الگار، استاد مطالعات اسلامی و زبان فارسی دپارتمان خاورمیانه دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در بخش  «مجموعه آثار» منتشره در زمینه انقلاب اسلامی به عنوان یکی از برگزیدگان بخش بین الملل دومین جشنواره بین المللی فارابی در هفتم دی ماه 87 ، موفق به کسب رتبه برتر گردید اما امکان حضور در مراسم نیافت.
از این رو دبیرخانه جشنواره بین المللی فارابی، با اهدای لوح تقدیر ریاست جمهوری، لوح تقدیر آیسسکو، لوح تقدیر یونسکو، تندیس فارابی و جایزه نقدی ویژه برگزیدگان خارجی دومین جشنواره  بین المللی فارابی، امروز 20 خردادماه 88 در جمع صاحبان اندیشه علوم انسانی و اسلامی از این استاد برجسته مطالعات اسلامی و ایرانی تقدیر به عمل می آورد.

الگار که به بیش از 5 زبان زنده دنیا از جمله زبان فارسی تسلط کامل دارد، در سال 1962 از دانشگاه تهران در رشته زبان فارسی فارغ التحصیل شده است و دکترای مطالعات اسلامی خود را از دانشگاه کمبریج در سال 1965 دریافت کرده است.

• خلاصه سوابق تحصیلات آکادمیک حامد الگار
1. تاریخ و ادبیات روسیه و آالمان، دانشگاه فری برگ، آلمان، 1957-1956
2. کارشناسی زبانهای شرقی (عربی و فارسی)، مدرک زبان فارسی و عربی، دانشگاه ترینیتی، کمببریج،
3. ادبیات فارسی و تاریخ ایران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ایران، 1962-1961.
4. تاریخ و ادیان ترکیه، دانشکده ادبیات، دانشگاه استانبول، ترکیه 1963-1962.
5. دکتری مطالعات اسلامی، دانشکده ترینیتی، دانشگاه کمبریج، 1963-1965.
6. سوابق کاری
7. ـ مرکز مطالعات خاورمیانه، دانشگاه کالیفرنیا، برکلی
  ـ استادیار، 1971-1965
  ـ دانشیار، 1977-1971
  ـ استاد، 1977 تا کنون

جوایز و افتخارات

ـ دریافت جایزه R. A. Nicholsonدر زمینه مطالعات اسلامی، دانشگاه کمبریج، 1960.
ـ بورس تحصیلی از شورای تحقیقات علوم اجتماعی، 1970-169، 1973، 1977-1976
ـ بورس تحقیقات علوم انسانی، دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، 1970، 1984، 1989، 1996-1995، 1998، 2002.
- جایزه دومین جشنواره بین المللی فارابی (ویژه تحقیقات علوم انسانی و اسلامی)، ایران، تهران، 2008


 تسلط بر زبان های زنده دنیا
• تسلط کامل:
1. فارسی
2. ترکی (مدرن و عثمانی)
3. عربی
4. فرانسه
5. آلمانی
• در سطح پیشرفته:
1. بوسنیایی
2. روسی
3. مالایی
4. ازبک

  •  آثار حامد الگار

انتشار بیش از 200 کتاب و مقاله در زمینه مطالعات اسلام و ایران

الف- اهم  کتاب ها و آثار مرتبط با انقلاب اسلامی(مجموعه آثار برگزیده شده در جشنواره فارابی)
- ریشه‌های انقلاب اسلامی در ایران
- ایران و انقلاب اسلامی
- ت‍رک‍ی‍ب‌ اب‍ع‍اد س‍ی‍اس‍ی‌ و ع‍رف‍ان‍ی‌ در ش‍خ‍ص‍ی‍ت‌ ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی‌(ره‌)
- ن‍ی‍روه‍ای‌ م‍ذهبی در ایران‌ ق‍رن‌ بیستم
ب- سایر کتاب ها
- «دین و دولت در ایران»، 1905-1785: نقش علما در دوره قاجار، برکلی و لس آنجلس، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا
- میرزا ملکم خان: پژوهشی در تجددخواهی ایرانی، برکلی و لس آنجلس: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا
- گلچینی از اشعار مدرن عربی، ترجمه از عربی توسط مونا خوری، برکلی و لس‌آنجس: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا
- «مکتب شیعه در ایران در قرن هجدهم»، در R. Owen و T. Naff، مطالعات تاریخ اسلامی در قرن هجدهم، کاربوندیل، ایلینویز: انتشارات دانشگاه ایلینویز جنوبی
- علی شریعتی، پیرامون جامعه‌شناسی اسلام. ترجمه از فارسی. برکلی: انتشارات میزان
- «نهضت اصلاح طلبی در ایران»،‌در «نهضت بیدارگری در جهان اسلام»،‌ تهران: شرکت انتشار
- «قضاوت اجتماعی در ایدئولوژی و قانون و قانون انقلاب اسلامی در ایران» برکلی: موسسه مطالعات بین‌المللی، دانشگاه کالیفرنیا

 منبع :سایت جشنواره فارابی

یادی از استاد محیط طبا طبایی

« استاد «محیط طباطبائی» خود، تاریخ زنده و پویای یک قرن بود. تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعه‌ی مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آنِ «خود» کرده بود.
در آنچه به تاریخ و ادبیات قرن‌های اخیر ایران مربوط می‌شد قول او راهگشا بود.»

«دکتر عبدالحسین زرین‌کوب»

استاد محيط طباطبايي
جام جم آنلاين: روز سه شنبه بيست و هفتم مرداد ماه مصادف با سالروز درگذشت استاد سيد محمد محيط طباطبايي است . استاد محيط در 23 خرداد 1281(هـ.ش) در آبادي گزلا (دهکده ييلاقي) از توابع زواره و در حوالي اردستان، ديده به جهان گشود.

پدرش سيد ابراهيم از شاگردان ميرزا جهانگيرخان قشقايي، آخوند کاشي و ميرزا عبدالجواد شهشهاني (استاد نجوم و رياضي) بود. مادر استاد محيط، فاطمه بيگم از احفاد قاضي محمد طباطبايي، از علماي اواخر صفويه بود.

محيط طباطبايي در مکتب ملاعلي فرزند حاج حسن که مرد فاضل و وارسته اي بود، آغاز به تحصيل کرد و مقدمات علوم حوزوي را از محضر پدر و برخي علماي زواره فرا گرفت. از سال 1293 وي تحصيل منظم را ترک نمود و در امور کشاورزي به خانواده اش کمک کرد.

محيط طباطبايي در اغلب کنگره هاي مهم ادبي همچون هزاره فردوسي، خواجه نصير طوسي، ناصرخسرو، دقيقي، خواجه رشيدالدين فضل الله همداني، شاهنامه، ايران شناسي، خليج فارس و از جمله در سومين دوره کنگره تحقيقات ايراني با شور و شوق و ميل باطني شرکت کرد و به مناسبت مقام علمي و موقعيت فرهنگي اجتماعي غالباً عضو کميته مشورتي بود.

محيط در کنگره بين المللي خاورشناسان، عضو هيات اعزامي ايران به پاريس بود. از سوي سنديکاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات، در سال 1355 (ه.ش) به پاس خدمات علمي استاد محيط طباطبايي مجلس بزرگداشتي برگزار شد که طي آن ضمن تجليل از مقام علمي ايشان، کتاب (محيط ادب) که شامل مقالاتي از مشاهير معاصر بود به کوشش دکتر سيد جعفر شهيدي، حبيب يغمايي، باستاني پاريزي و ايرج افشار به طبع رسيد و به ايشان تقديم گرديد.

سالشمار زندگي استاد محيط طباطبايي:

1281- تولد در 22 خردادماه، آبادي گزلا از توابع شهرستان زواره .

1287- شروع به تحصيل در مکتبخانه حاج حسن و مدرسه لطفعلي خان ترشيزي در شهر زواره و ادامه تا سال 1293 .

1293- ترک تحصيل بمنظور کمک به خانواده در امور کشاورزي .
- عزيمت به اصفهان براي فراگيري علوم جديد .
- فراگيري علوم و دانش طبيعي و آشنايي با زبان فرانسه .
- بازگشت به زواره پس از چهار ماه .

1297- از دست دادن مادرش در سن 16 سالگي .

1299- ادامه تحصيل در مدرسه کاسه گران تا سال 1300 .

1300- بازگشت به اصفهان براي تحصيل در رشته پزشکي .
- بازگشت مجدد به زواره و انصراف از تحصيل در رشته پزشکي .

1301- اشتغال بکار در مدرسه نوبنياد زواره .
- شروع به تدريس برخي دروس مدرسه ابتدايي سادات .
- شروع به آموختن زبان انگليسي نزد مرحوم اسدالله کاوه زاده .

1302- اواخر فروردين ماه، عظيمت به تهران براي ادامه تحصيل در دارالفنون و پرداختن به روزنامه نگاري .
- چاپ اولين سروده اش در باره محرم الحرام و عاشورا با تخلص " بقا ".

1303- شروع به تحصيل دوره سه ساله ادبي در مدرسه قاجاريه .

1305- استخدام قراردادي در وزارت معارف .
- اعزام به خوزستان از طرف وزارت معارف براي امر تعليم و تربيت .
- تاسيس مدرسه در اهواز به اتفاق چهار نفر از دوستانش و اشتغال به تدريس تا سال 1306 .

1306- اتمام دوره ادبي مدرسه دارلفنون و اخذ ديپلم ادبي .

1307- اشتغال بعنوان نماينده وزارت معارف در خرمشهر تا سال 1308 .
- اشتغال بعنوان رياست دبيرستان شرف خرمشهر .
- اجابت مکرر دعوت وزارت فرهنگ بمنظور اصلاح و اعمال تغيير برنامه مدارس .

1309- بازگشت به تهران و تدريس در دبيرستانهاي دارلفنون، ايرانشهر، مدرسه نظام و دانشسراي مقدماتي در رشته تاريخ و جغرافيا تا سال 1320.
- تصميم به تدوين و چاپ کتابي با عنوان " دانش و دانشوران " .( مطالب اين کتاب شامل مجموعه مقالاتي است که گرد آوري شده ليکن تا کنون به چاپ نرسيده است ) .
- چاپ سلسله مقالات در خصوص زندگي، انديشه و آثار زکرياي رازي با عنوان " شرح حال محمد زکرياي رازي " .

1310- پذيرفتن مديريت دبيرستانهاي شرف و پانزده بهمن .

1311- انتشار کتابي شامل شرح حال تاگور با عنوان " تاگور، شاعر و فيلسوف هندي " .
- نگارش مقدمه بر کتاب "بهارستان" اثر نورالدين عبدالرحمان جامي .

1312- انتشار مجموعه مقالات چاپ شده در روزنامه شفق در قالب کتاب با عنوان " تاريخچه اعزام محصل به اروپا " .

1313- ايراد سخنراني در جشن هزاره فردوسي و اثبات شيعه بودن فردوسي عليرغم ناخوشنودي زمامداران .
- نگارش مقدمه بر ترجمه کتاب " سه يار دبستاني " اثر هانري ماکفال .
- انتشار مجموعه مقالات پيوسته در نشريه شفق با نام " تاريخچه دارالفنون " .
- عضويت در کنگره هزاره فردوسي .

1315- انتشار کتاب درسي دو جلدي براي دبيرستانها با نام " جغرافياي نو " .

1317- منع از تدريس توسط وزارت معارف و پيشنهاد مديريت مجله " تعليم و تربيت " به وي .
- انتشار 19 شماره مجله با سمت مدير مسئول تا سال 1319 .
- تغيير نام نشريه از اولين شماره به عنوان مجله " آموزش و پرورش ".
- نگارش مقدمه بر کتاب بوستان سعدي با نام " زندگاني سعدي " .

1320- پذيرفتن مسئوليت مجله موسيقي و انتشار چهار شماره از آن .
- تدريس در هنرستان عالي موسيقي .

1321- اشتغال بمدت 7 سال بعنوان دبير دبيرستانهاي تهران و گاها بازرس فني .
- آغاز همکاري با روزنامه پارس به مديريت فضل الله شرقي .
- شهريور ماه، انتشار اولين مجله خود با نام " محيط " در 64 صفحه .
- تعطيلي مجله محيط به دستور قوام السلطنه بهمراه ديگر نشريات .
- درج مقاله با عنوان " صاحب يخچاليه " در کتاب تذکره يخچاليه .

1325- آغاز آشنايي با دکتر عباس زرياب خويي در کتابخانه مجلس شوراي ملي .

1326- تحقيق و نگارش مقالاتي در خصوص نقش مبارزاتي سيد جمالدين اسد آبادي و چاپ در شماره 11 مجله محيط .

1327- انتشار آثار ميرزا ملکم خان .

1328- انتقال از وزارت فرهنگ به وزارت امور خارجه .
- درج مقاله در کتاب علامه قزويني با عنوان " در ماتم محمد قزويني "
- انتصاب بعنوان رايزن فرهنگي در سفارت کبراي ايران در دهلي نو .
- انتشار مجدد مجله محيط .

1329- ايراد سخنراني در بغداد بزبان عربي در اولين کنگره ابن سينا با موضوع " تولد ابن سينا " .

1330- بازگشت از دهلي نو و عزيمت به عراق بعنوان رايزن فرهنگي سفارت ايران .

1334- بازگشت مجدد به ايران پس از اشتغال و اقامت چهار ساله در کشورهاي عراق، سوريه و لبنان بعنوان رايزن فرهنگي .
- انتقال مجدد به وزارت فرهنگ به درخواست خودش .
- انتصاب بعنوان بازرس وزارت در کميسيون مطالعه و بررسي انتقادات رسيده .
- چاپ مقاله در روزنامه آتش با عنوان " آوارگان فلسطين " .
- چاپ مقاله در روزنامه آتش با عنوان " سياست روسيه در موضوع فلسطين " .
- چاپ مقاله در روزنامه آتش با عنوان " در ماوراء اردن چه مي گذرد " .
- چاپ مقاله در روزنامه آتش با عنوان " فلسطين در نيويورک " .
- چاپ مقاله در روزنامه آتش با عنوان " راهي که اردن انتخاب کرده است " .
- چاپ مقاله در روزنامه آتش با عنوان " قضيه بغرنج فلسطين " .
1337- پيشنهاد دولت براي اعزام به افغانستان بعنوان رايزن فرهنگي .
- بازنشسته شدن از وزارت آموزش و پرورش .

1338- پذيرفتن مسئوليت برنامه هاي مرزهاي دانش راديو ايران تا سال 1358.

1341- چاپ مقاله در روزنامه کيهان با عنوان " فلسطين مسئله اي اسلامي نه عربي " .
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " هنوز آوارگان اميدوارند " .

1342- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " آوارگان عرب فلسطين " .
- انتشار مقاله در کتاب خليج فارس با عنوان " سرزمين بحرين " .

1345- تصحيح و مقدمه بر ديوان مجمر زواره اي .

1346- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " فلسطين در تاريخ جهان " .
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " آوارگان عرب " .
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " بيت المقدس " .
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " بيت المقدس در دوره اسلامي " .

1347- عدم پذيرش دعوت دکتر فضل الله ( رئيس وقت دانشگاه تهران ) براي تدريس درس تاريخ در دانشکده ادبيات .
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " حل مشکل فلسطين " .

1348- شروع به ارزيابي و بررسي کتابهاي خطي کتابخانه مجلس شورا تا سال 1371.
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " تشکيل حکومت مستقل فلسطين " .
- چاپ مقاله در مجله تهران مصور با عنوان " بيت المقدس است يا اورشليم " .

1350- ايراد سخنراني در مجامع و جلسات ادبي در کتابخانه مرکزي و مرکز اسناد دانشگاه تهران به دعوت دکتر مهدي محقق بمدت 8 سال .
- انتشار کتاب حاوي مجموعه مقالات چاپ شده در مطبوعات با نام " نقش سيد جمالدين اسد آبادي در بيداري مشرق زمين " .

1351- چاپ کتاب با موضوعاتي از صدر اسلام تا آغاز مشروطيت با عنوان " دادگستري در ايران " .
- چاپ مقاله در روزنامه اطلاعات با عنوان " اردن و فلسطين يا اردن و سوريه " .

1352- انتشار سلسله مقالات در ماهنامه گوهر با نام " تاريخ بابيه " .

1354- اجابت دعوت دکتر صدرالدين الهي ( سرپرست دانشکده ارتباطات ) براي تدريس تاريخ مطبوعات از زمان محمد شاه قاجار تا آغاز دوران پهلوي .
- چاپ کتابي حاوي سلسله خطابه هايي در قالب تدريس تاريخ مطبوعات ايران از زمان محمد شاه تا آغاز حکومت پهلوي با نام " تاريخ تحليلي مطبوعات ايران " .
- تحرير و تدوين جزوه درسي با عنوان تاريخ مطبوعات ايران براي دانشجويان .

1355- دريافت مدرک دکتراي افتخاري، اعطايي از طرف دانشگاه ملي ايران ( دانشگاه شهيد بهشتي ) .
- برگزاري مراسم بزرگداشت و تجليل از خدمات علمي ايشان از سوي سنديکاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات .

1356- چاپ کتاب با نام " فرهنگ اسلامي " .

1357- کسب جايزه " مجموع تحقيقات و خدمات و آثار يک محقق در طول عمر " از انجمن آثار ملي .

1359- حضور دوباره در کنگره ابن سينا و ايراد سخنراني .

1361- از دست دادن پدرش سيد ابراهيم .

1362- ايراد سخنراني در کنگره خوارزمي .

1366- پذيرفتن دعوت دانشگاه آزاد اسلامي تهران بمنظور ايراد خطابه براي دانشجويان رشته تاريخ راجع به نظام حکومت در ايران بعد از اسلام .

1367- انتشار مجموعه گفتارها و نوشته ها طي سالهاي 1317 تا 1321 با عنوان " آنچه در باره حافظ بايد دانست " .
- انتشار کتاب حاوي دوازده گفتار براي دانشجويان رشته تاريخ دانشگاه آزاد اسلامي با نام " تطور حکومت در ايران بعد از اسلام " .

1369- انتخاب به عنوان عضو فرهنگستان زبان و ادب ايران بمنظور قدرشناسي نسبت به مقام علمي و ادبي ايشان .
- چاپ دوم ديوان حافظ به تصحيح و مقدمه وي و به خط محمد علي سبزه کار و با تذهيب مجيد طريقتي .

1370- چاپ کتاب شامل 28 مقاله با عنوان " فردوسي و شاهنامه " .
- انتشار کتاب مجموعه مقالات و گفتارها با عنوان " خيامي يا خيام " .
- فوت، سه شنبه 27 مرداد ماه در آستانه نود سالگي.

استاد محيط پيش از مرگ بر اثر زمين‌خوردگي دچار عفونت پا شد. يک ماه بيمار و بستري بود. کمي بعد به علت بروز اختلالات در ناحيه‌ي قلب در بيمارستان بستري شد. مدتي بعد دچار خونريزي گوارشي گرديد و بالاخره در بعد از ظهر سه‌شنبه بيست و هفتم مرداد 1370 بدرود حيات گفت. پيکر او، طبق وصيت استاد به برج طغرل در نزديکي ابن‌بابويه در شهر ري انتقال و به خاک سپرده شد.دکتر «عباس زریاب خوئی» خاطره‌ای را بدین شرح از او نقل می‌کند:
**************************************************

«من با مرحوم «محیط طباطبائی» در سال 1325 خورشیدی، سالی که به کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی راه یافتم، آشنا شدم. این آشنایی ما از نزدیک صورت گرفته بود اما مدت‌ها بود که او را دورادور، از راه مقالات متعدد ادبی و تاریخیش می‌شناختم. محیط کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی در آن زمان، محیطی معنوی و باصفا بود.
اتاق کارمندان کتابخانه که اتاقی وسیع بود مستقیماً به اتاق یا سالن زیبا و باشکوه مطالعه مربوط می‌شد. مراجعه‌کنندگان عادی به سالن مطالعه می‌رفتند و برگه‌های کتاب‌های چاپی را بررسی می‌کردند و کتاب درخواستی خود را از کتابداران می‌خواستند اما مراجعه‌کنندگانی که افراد دانشمند و برجسته‌ی کشور بودند در اتاق کارمندان می‌نشستند و از ایشان با چایی و گاهی قلیان پذیرایی می‌شد.
این افراد بیشتر برای کتاب‌های خطی نفیس به کتابخانه می‌آمدند.آقایان «فروزانفر»، «جلال همائی»، «ذبیح‌ بهروز»، «پورداود»، «محیط طباطبائی» و «اقبال آشتیانی» از مراجعه‌کنندگان دائمی کتابخانه بودند. در این میان «محیط طباطبائی»، «ذبیح بهروز» و «همائی» بیشتر از دیگران مراجعه می‌کردند. در آنجا بحث‌های مهمی در باب ادب و فرهنگ وتاریخ درمی‌گرفت که برای مبتدیانی مانند من بسیار مفید بود.
حافظه‌ی نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشمگیر بود. این‌گونه اطلاعات در باره‌ی رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعه‌ای دیده می‌شد و یا اصلاً دیده نمی‌شد. جوانانی مانند ما، رجال زمان خود را به‌درستی نمی‌شناختند»
در کتابخانه‌های شهر هم معمولاً با بزرگان دیگری چون مرحوم «ملک‌الشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «احمد بهمنیار» و استاد «همایی» می‌نشست و صحبت می‌کرد.
این آسان نیست که یک نفر بیش از هفتاد سال غرق در مطالعه و تحقیق باشد. استاد «محیط» بیش از هزار رساله و مقاله‌ی علمی، ادبی، انتقادی و تحقیقی دارد. در ده‌ها کنفرانس و سمینار و کنگره‌ی علمی و تحقیقی، در خارج و داخل شرکت کرده بود. انتشار مقالات تحقیقی او در مجله‌ی «ارمغان»، «مهر» و «تعلیم و تربیت»، استاد محیط را، پژوهشگری پُرمایه، جامع و شایسته‌ی نام خویش نشان داد.


یادش گرامی باد

یادی از استاد زریاب خویی

عباس زرياب خويي گروه : علوم انساني      رشته : تاريخ      محل تولد : خوي      تاريخ تولد : 1298
 خلاصه : دكتر عباس زرياب خويي در سال 1298 ه.ش در شهرستان خوي به دنيا آمد. وي بعد از رسيدن به درجه ي اجتهاد براي تكميل تحصيلات خويش وارد دانشگاه الهيات شد و پس از اخذ درجه ي ليسانس به آلمان رفت ، در رشته ي تاريخ و فلسفه از دانشگاه « ماينز » به اخذ درجه ي دكترا نائل آمد . وي سال هاي متمادي در دانشگاه هاي مختلف به تدريس اشتغال داشت. زرياب خويي مدتي نيز با ديره المعارف بزرگ اسلامي و دائره المعارف مصاحب و بنياد دايره المعارف همكاري داشت و مقالاتي را به رشته ي تحرير در آورد . دكتر زرياب خويي در 14 بهمن 1373 فوت نمود.
 والدين و انساب : عباس ، فرزند علي مي باشد.
 تحصيلات رسمي و حرفه اي : خانواده ي زرياب خويي بنا به رسم آن روزگار ، وي را در پنج سالگي به آموزگار قرآن محل خود سپردند، تا قرآن را فراگيرد. سپس در هفت سالگي او را به دبستاني فرستادند، كه حدفاصل ميان مكتب هاي قديم و مدارس جديد بود. پس از به پايان رسانيدن دوره ي اول سه ساله ي دبيرستان ، وي مجبور به ترك تحصيل شد ، زيرا در آن روزگار در خوي دوره ي دوم دبيرستان وجود نداشت و دانش آموزاني كه مي خواستند و مي توانستند ، بايستي براي ادامه ي تحصيل رهسپار تبريز يا اروميه مي شدند. براي او چنين امكاني فراهم نبود ، اما شوق فراگيري علم كه هميشه در وجودش لبريز بود ، وي را به دنبال تحصيل علوم قديم كشاند و به فراكيري زبان عربي و علوم ديني روي آورد. دكتر زرياب به منظور ادامه ي تحصيل در سال 1316 ه.ش به شهر قم عزيمت نمود. وي در اين شهر از محضر استادان بزرگي بهره گرفت و دروس خارج فقه و اصول و فلسفه را آموخت و در كنار آنها ، به فراگيري علوم اجتماعي و فلسفي و روان شناسي و فقه و اصول اهل سنت و رياضي و زبان فرانسه اشتغال ورزيد. او در سال 1322 ه.ش، پس از اخذ اجازه ي اجتهاد به زادگاه خود بازگشت و آنگاه در سال 1324ه.ش به تهران آمد و دو سه سال بعد در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و به اخذ درجه ي ليسانس نائل آمد. در سال 1334ه.ش ، بورس مطالعاتي اوقاف هومبولت آلمان غربي كه از مهم ترين بنيادهاي علمي و فرهنگي آلمان غربي بود ، در اختيار او قرار گرفت. حدود پنج سال را در ماينز و فرانكفورت و مونيخ به تحصيل و مطالعه در رشته هاي تاريخ ، علوم و معارف اسلامي ، فلسفه و فرهنگ تطبيقي گذرانيد و سرانجام در رشته ي تاريخ و فلسفه از دانشگاه « ماينز » به اخذ در جه ي دكترا نائل آمد. [ مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 16 ، زمستان 1373 ]
 استادان و مربيان : دكتر زرياب خويي ، در طي دوران تحصيلات خود از محضر استاداني چون: حاج شيخ عبدالحسين اعلمي ، حاج ميرزا حسن معروف به مناقب ، آقاسيدصدرالدين صدر ، آقاسيد محمدتقي خوانساري ، آقاسيد محمدحجت كوه كمري ، امام خميني ( ره ) و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي استفاده نمود. [ مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 16 ، زمستان 1373 ]
 زمان و علت فوت : دكتر عباس زرياب خويي در 14 بهمن 1373 ه.ش دار فاني را وداع كرد .[نامه فرهنگ ، شماره 16 ، زمستان 1373]
 فعاليتهاي آموزشي : دكتر زرياب ، پس از آنكه در سال 1322 ه.ش به زادگاه خود بازگشت ، مدتي به تدريس در دبيرستان پرداخت. آنگاه پس از بازگشت از كشور آلمان ، هنينگ ايران شناس نامي ، او را براي تدريس فارسي به دانشگاه بركلي كاليفرنيا دعوت كرد و وي از سال 1341 تا 1343 ه.ش در آن دانشگاه به تدريس پرداخت و سپس استاد تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. [ مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 16 ، زمستان 1373 ]
 ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر زرياب خويي ، پس از بازگشت از كشور آلمان ، مدتي در كتابخانه ي مجلس سنا به كار مشغول شد. وي از ديرزمان ، عضو انجمن بين المللي شرق شناسي آلمان ، عضو مجمع بين المللي كتيبه هاي ايراني انگلستان ، عضو انجمن فلسفه ، عضو هيئت امناي بنياد فرهنگ ايران ، عضو فرهنگستان تاريخ و عضو بنياد شاهنامه فردوسي بود. وي با استاد مينوي در تصحيح شاهنامه همكاري نزديك داشت و مواد بسياري از دايرة المعارف فارسي زيرنظر استاد مصاحب ، به قلمِ اوست. [ مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 1

سالشمار زندگي دکتر عباس زرياب خويي:

1298- تولد در 22 تيرماه، شهر خوي .

1303- شروع به آموزش قرآن و آموزش کل قرآن طي 2 سال در مکتبخانه .

1305- شروع به تحصيل در مقطع ابتدايي در شهر خوي .

1316- عزيمت به شهر قم و اقامت شش ساله براي تحصيل علم نزد علماي طراز اول قم.

1318- شروع به آموزش درس شرح منظومه حاج ملا هادي نزد امام ( ره ) .

1322- نوشتن و چاپ مقاله با عنوان " اسرار التوحيد في مقامات ابن سعيد " در نشريه فرهنگ ايران زمين .
- بازگشت از قم به خوي بدليل بيماري پدرش .

1324- مهاجرت از خوي به تهران .


1327- نوشتن مقاله با عنوان " صاحب بن عباد در نظر يک مخالف " و چاپ در مجله يغما .
- اشتغال در کتابخانه مجلس شوراي ملي .
- اخذ مدرک ليسانس از دانشکده الهيات دانشگاه تهران .

1328- چاپ مقاله در نشريه دانش با عنوان " کتابخانه مجلس شوراي ملي " .

1329- نوشتن مقاله با عنوان " قصيده اي از ابن سينا " و چاپ در مجله يغما .

1331- نوشتن و چاپ مقاله در مجله مهر با عنوان " يک مناظر درباره احکام نجومي " .

1332- نوشتن مقاله با عنوان " در استماع گمان " در نشريه مهر .
- چاپ مقاله در نشريه سخن با عنوان " کتاب جامع الحکمتين " .
- چاپ مقاله در نشريه سخن با عنوان " رساله در حقيقت سلسله موجودات و تسلسل اسباب و مسببات " .

1333- نوشتن مقاله با عنوان " مخارج الحروف " و چاپ در نشريه سخن .
- چاپ مقاله با عنوان " تاريخ ادبيات در ايران " در نشريه سخن .
- نوشتن و درج مقاله با عنوان "تاريخ مذاهب اسلام يا ترجمه الفرق بين الفرق" در نشريه سخن .
- چاپ مقاله با عنوان " داستان کشته شدن مجدالدين بغدادي " در نشريه يغما .
- چاپ مقاله با عنوان " کتاب تاريخ افرنج از جامع التواريخ " در نشريه سخن .

1334- نوشتن و در ج مقاله با عنوان " مثنوي تحفه العراقين " در نشريه سخن .
- چاپ مقاله با عنوان " مقدمه تحفه الخواطر و زبده النواطر يا تحفه العراقين " در نشريه سخن .
- نوشتن و درج مقاله با عنوان " قنديه " در نشريه سخن .
- ترجمه مقاله از زبان انگليسي و چاپ در نشريه يغما با عنوان " خوارزم قديم يک مملکت افسانه اي " .
- اخذ بورس مطالعه و تحصيل از بنياد هومبولدت واقع در المان غربي .
- شروع به تحصيل بمدت 5 سال در شهرهاي ماينز، فرانکفورت و مونيخ .

1335- ترجمه کتاب تاريخ فلسفه نوشته ويل دورانت از زبان انگليسي ( چاپ دوازدهم 1374 ) .

1337- نوشتن و درج مقاله با عنوان " ديوان عبدالواسع جبلي " در نشريه سخن .
- چاپ مقاله با عنوان " کتاب السموم و دفع مضارها " در نشريه راهنماي کتاب .
- بازگشت به ايران و شروع بکار در کتابخانه مجلس سنا .

1339- درج مقاله در نشريه سخن تحت عنوان " اخلاق محتشمي " .
- نوشتن و درج مقاله با عنوان " ديوان شاه اسماعيل خطائي " در نشريه راهنماي کتاب .
- تدوين رساله دکتري با عنوان " گزارش درباره جانشينان تيمور برگرفته از کتاب تاريخ کبير جعفري " زير نظر پرفسور رويمر و پرفسور شل از ايران شناسان مشهور آلمان .
- اخذ مدرک دکتري در رشته تاريخ و فلسفه از دانشگاه يوهانس گوتنبرگ شهر ماينز .
- شروع به تدريس زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه برکلي کاليفرنيا به دعوت پرفسور هنينگ .

1340- نگارش و چاپ مقاله تحت عنوان " رساله سه اصل " در نشريه راهنماي کتاب .

1341- نگارش و چاپ مقاله تحت عنوان " غرالحکم و دررالکلم " در نشريه راهنماي کتاب .

1343- نوشتن و درج مقاله با عنوان " انتقال علوم يوناني به علم اسلامي " در نشريه راهنماي کتاب .
- انتخاب بعنوان پرفسور دائمي از طرف دانشگاه برکلي و دعوت به همکاري دائمي با دانشگاه برکلي .

1344- ترجمه کتاب لذات فلسفه نوشته ويل دورانت از زبان انگليسي ( چاپ نهم 1374 ) .
- ترجمه مقاله و چاپ در نشريه راهنماي کتاب نوشته گ.ر.ماير با عنوان " کتيبه اورارتو به خط ميخي در ماکو " .
- ترجمه مقاله و چاپ در نشريه راهنماي کتاب نوشته هانس فون مژيک با عنوان " نسخه خطي فارسي بلخي اصطخري " .
- شروع به تدريس در دانشگاه تهران .

 1345- نوشتن و چاپ مقاله با عنوان " تفسير قرآن پاک " در نشريه يغما .

1349- نگارش مقاله در يادنامه تقي زاده با عنوان " تقي زاده آنچنانکه من شناختم " .

1350- تاليف کتاب با نام " اطلس تاريخي ايران " .
- درج مقاله با عنوان " تاريخ نگاري بيهقي " در مجله دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد.
- چاپ مقاله با عنوان " چند پاسخ درباره تاريخ ايران " در نشريه فرهنگ و زندگي .
- نوشتن و چاپ مقاله با عنوان " سه نکته درباره رشيدالدين فضل الله " .
- نوشتن و چاپ مقاله با عنوان " مورخان ايران در دوره اسلامي" .

1352- نوشتن مقدمه بر کتاب " فتوحات همايون " نوشته سياقي نظام .

1354- نوشتن کتاب " تاريخ ساسانيان " .
- درج مقاله در نشريه تلاش تحت عنوان " درباره تاريخ و تحقيقات " .
- انجام مصاحبه و درج در نشريه کاوه با تيتر " گفتگو با استاد تاريخ " .
- ترجمه مقاله از زبان آلماني با عنوان " فريتزولف " نوشته هانس شدر و چاپ در نشريه يغما .
- نگارش مقاله با عنوان " نامه هاي موجود از امير کبير " در مورد امير کبير و دارالفنون .

1355- نوشتن مقاله تحت عنوان " فردوسي و طبري " و چاپ مجدد در نشريه يغما در ارديبهشت ماه و نشريه سيمرغ در اسفند ماه همين سال .
- چاپ مقاله با عنوان " درباره کتاب " در نشريه کتاب و کتابخانه .
- نگارش و چاپ مقاله در مورد استاد مينوي با نام " درباره مجتبي مينوي " در نشريه سخن .

1356- نوشتن و درج مقاله در مجله تاريخ تحت عنوان " نام يکي از هفت خاندان بزرگ دوره پارتي و ساساني " .
- چاپ مقاله در نشريه يغما با عنوان " افسانه فتح الحضر در منابع عربي و شاهنامه " .
- نگارش مقاله با عنوان " جامعيت مينوي " پانزده گفتار درباره مجتبي مينوي .
- نگارش و چاپ مقاله با نام " درباره محمد ابراهيم باستاني پاريزي " در نشريه راهنماي کتاب .

1358- ترجمه کتاب " تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان " نوشته تئودور نولدکه از زبان آلماني .

1360- آغاز همکاري با دايره المعارف تشيع، بنياد دايره المعارف اسلامي و مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي .

1362- چاپ مقاله در نشريه آينده تحت عنوان " سوگند نامه جهان پهلوان " .

1363- نوشتن و چاپ مقاله با عنوان " ديو مسلمان نشود / ديو سليمان نشود " در نشريه آينده .
- چاپ مقاله در نشريه معارف با عنوان " غزالي و ابن تيميه " .

1365- چاپ مقاله با عنوان " ملاحظاتي درباره سلسله بادوسپانيان طبرستان " در نشريه تحقيقات اسلامي .

1366- نگارش مقاله تحت عنوان " سازمان اداري ايران در زمان حکومت ايلخانيان " و چاپ در نشريه باستان شناسي و تاريخ .
- نگارش و چاپ مقاله در نشريه تحقيقات اسلامي با عنوان " بداء در کلام اسلامي و ملاحظاتي تازه در حل آن " .
- درج مقاله در نامواره دکتر محمود افشار با نام " سخني درباره منشات قائم مقام " .
- ترجمه مقاله از زبان آلماني با عنوان " ديوانگان در آثار عطار " نوشته هلموت ريتر و چاپ در نشريه معارف .

1367- درج مقاله تحت عنوان " پارادوکس هاي نظام " در نشريه تحقيقات اسلامي .

1368- تاليف کتاب در مورد شرح مشکلات ديوان حافظ با نام " آئينه جام " .
- چاپ مقاله در کتاب سخن با نام " لعبت بازي، بازي خيال، شب بازي " .

1369- نگارش مقاله تحت عنوان " نکاتي درباره مقنع " .

1370- تاليف کتاب با نام " سيره رسول الله ( ص ) " .
- چاپ مقاله در نشريه ايران نامه با نام " نگاهي تازه به مقدمه شاهنامه " .
- چاپ مقاله در يادنامه مهدي اخوان ثالث با نام " در سوگ اميد " .
- تصحيح، تحشيه و نوشتن مقدمه بر کتاب " الصيدنه في الطب " نوشته ابوريحان بيروني .
- ترجمه مقاله از زبان آلماني با عنوان " ايرانيان و عربها " نوشته تئودور نولدکه و چاپ در نشريه آينده .

1371- نگارش و چاپ مقاله با عنوان " برهان " در نشريه تحقيقات اسلامي .
- درج مقاله در روزنامه همشهري با عنوان " زمينه هاي تاريخي و اجتماعي بعثت " .
- درج مقاله با عنوان " مرد دو هزار و پانصد ساله " در کتاب سخن .
- درج مقاله با عنوان " مصالح ايران که به ميدان مي آمد شعوبيه محض جلوه مي کرد " در کتاب سخن .
- نگارش مقدمه بر ديوان آقاسي .

1372- نگارش و چاپ مقاله در نشريه هستي با عنوان " پاسخ، نظرخواهي درباره فرهنگ گذشته و نيازهاي امروز " .
- چاپ مقاله در دنياي سخن با عنوان " پرچمدار فرهنگ ملي ايران در گذشت " .

1373- تهذيب و تلخيص کتاب " روضه الصفا " نوشته محمدبن خاوند شاه بلخي .
- چاپ مقاله در نشريه تاريخ و فرهنگ معاصر با عنوان " تاريخ نگاري در ايران " .
- روز 14 بهمن در سن 75 سالگي جان به جان آفرين تسليم و نقاب در خاک کشيد .


استاد زرياب خويي از سال 1360 با دايره المعارف ها و بنياد هاي گوناگون همکاري مستمر داشتند که حاصل آن مقالات علمی متعدد بوده است.


استاد دکتر محمد جواد مشکور و تاریخ اسلام

محمد جواد مشكور
گروه : علوم انساني      رشته : تاريخ      گرايش : تاريخ اسلام      محل تولد : تهران      تاريخ تولد : 1297
 خلاصه : استاد محمد جواد مشكور در سال 1297 ، در محله سنگلج تهران به دنيا آمد. حصيلات ابتدايي را در مدرسه تمدن و تحصيلات متوسطه را در مدرسه دارالفنون گذراند.سپس وارد دانشسراي عالي و دانشكده معقول و منقول و در سال 1318 موفق به اخذ درجه كارشناسي در ادبيات فارسي و ادبيات عرب شد.پس از آن مدتي به تدريس در دبيرستانها پرداخت و چند سالي به خدمت در وزارت دارايي مشغول شد. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و در سال 1336 به اخذ درجه دكترا در تاريخ اسلام و فرق آن نايل آمد. مشكور در زمينه زبان هاي باستاني نيز تحصيل نموده است . در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراي عالي درآمد و در كنار آن در دانشكده ادبيات و علوم انساني و دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران نيز امرتدريس به عهده گرفت. او در زمان اقامت در سوريه به تدريس تاريخ فرق اسلامي به خصوص فرقه هاي شيعه و تاريخ زبانهاي سامي در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال خدمت دانشگاه بازنشسته شد. استاد مشكور در 25 فروردين ماه 1374 دار فاني را وداع گفت.
 تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي را در مدرسه تمدن و تحصيلات متوسطه را در مدرسه دارالفنون گذراند.سپس وارد دانشسراي عالي و دانشكده معقول و منقول ادامه تحصيل داد و در سال 1318 موفق به اخذ درجه كارشناسي در رشته ادبيات فارسي و ادبيات عرب ادامه تحصيل داد. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و با ادامه تحصيل در دانشگاه هاي اين شهر، در سال 1336 به اخذ درجه دكترا در تاريخ اسلام و فرق آن نايل آمد. مشكور در زمينه زبان هاي باستاني نيز تحصيل نموده است . [ گلزار مشاهير ، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 216 ]
 استادان و مربيان : مشكور ابتدا نزد دايي هاي خود شريعت سنگلجي و محمد مهدي سنگلجي و سپس از محضر استاداني چون علامه سيد محمد حسين طباطبايي ، علامه محمد بن عبدالوهاب قزويني، مهدي آشتياني، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، ملك الشعراي بهار و عباس اقبال به تحصيل علم پرداخت. [ گلزار مشاهير ، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 216 ]
 زمان و علت فوت : استاد مشكور در 25 فروردين ماه 1374 دار فاني را وداع گفت. و پيكرش در بهشت زهرا در قطعه 88 ويژه هنرمندان و نويسندگان به خاك سپرده شد. [ گلزار مشاهير ، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 216 ]
 مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشكور چند سال به خدمت در وزارت دارايي مشغول شد. پس از آن در سال 1353 به عنوان رايزن فرهنگي ايران در سوريه به اين كشور اعزام گرديد. [ گلزار مشاهير ، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 216 ]
 فعاليتهاي آموزشي : محمد جواد مشكور پس از اخذ مدرك كارشناسي ادبيات فارسي و ادبيات عرب مدتي به تدريس در امر پرداخت . در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراي عالي درآمد و در كنار آن در دانشكده ادبيات و علوم انساني و دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران نيز تدريس را به عهده گرفت. او درزمان اقامت در سوريه به تدريس تاريخ فرق اسلامي به خصوص فرقه هاي شيعه و تاريخ زبانهاي سامي در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال از خدمت دانشگاه بازنشسته شد . [ گلزار مشاهير ، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 216 ]
 ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر جواد مشكور چهل و شش عنوان كتاب دارد و بيش از صد مقاله در زمينه ادبيات ، تاريخ اديان و مذاهب ، زبان شناسي به زبان هاي فارسي و عربي و فرانسوي و به رشته تحرير درآورده است، برخي مقاله هاي او در ‹‹‌ معماري ايران ، هنر و مردم ، وحيد ، تاريخ و فرهنگ ايران ، زمين و زمان ، سخن ، بررسي هاي تاريخي ، معارف اسلامي ، دانش و باستان شناسي ›› به چاپ رسيده است . مشكور مدت شش سال سر دبير مجله (الاخاء) بود. [ گلزار مشاهير ، زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 216 ]

یادش گرامی

معرفی یک کتاب از دکتر غلامرضا ورهرام

نظام سياسي و سازمان هاي اجتماعي در عصر قاجار

نويسنده: غلامرضا ورهرام ناشر: معين سال انتشار: 1385 شمارگان:2200 نسخه


 

خبرگزاري ميراث فرهنگي_ کتاب_ دکتر غلامرضا ورهرام از پژوهشگران برجسته تاريخ در ايران در کتابي که به تازگي انتشار يافته، موضوع ساخت سياسي ايران در دوران قاجار را بررسي کرده است.

کتاب "نظام سياسي و سازمانهاي اجتماعي ايران در عصر قاجار" توسط انتشارات معين در 782 صفحه و در شمارگان 2200 نسخه به بازار عرضه شده است.

در اين کتاب که در سال 1385 انتشار يافته نويسنده، نسب نامه خاندان قاجار را به چاپ رسانده و منابع و ماخذي را درباره تاريخ حکومت قاجاريه ارائه کرده است. وي در فصل نخست اين کتاب با بررسي روند گسترش تاريخي قاجار به موقعيت ايل قاجار اشاره کرده و در ادامه به موضوعاتي چون قاجار در صفويه، قاجار در عصر افشاريه، قاجار در عصر زنديه و ... پرداخته است.

در فصل دوم اين کتاب بخشهايي درباره آغامحمد خان قاجار، فتحعلي شاه قاجار، ظل السلطان (علي بن شاه بن فتحعلي شاه متخلص به عادل)، ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه، محمدعلي شاه و احمدشاه گنجانده شده و درباره شاهان قاجار توضيحاتي نيز داده شده است.

در فصل سوم کتاب، دکتر ورهرام ساختار حکومت در دوران قاجار، نظام و تشکيلات اداري حکومت، وزراي دربار اعظم، تشکيلات وزراي دربار اعظم، هيات دولت و مجلس دربار اعظم، مجلس وزراء، دارالخلافه، وزارتخانه، وزارت امور خارجه، وزارت ماليه و عوايد دولتي، منابع درآمد دولتي، مالياتهاي مستقيم و غير مستقيم، گمرکات، تلگرافخانه، پستخانه، ضرابخانه، خالصات معادن، وزارت علوم و تلگراف و معادن، وزارت انطباعات و دارالترجمه خاصه، وزارت تجارت، وزارت عدليه اعظم، تقسيمات کشوري، ايالات، ولايات، شهرهاي داخلي و توابع، سازمان لشکري در دوران قاجار، سواران بومي و نامنظم، چريک، دسته سواران جنگي نامنظم، سواران نيمه منظم، فوج اصفهان، فوج قزاق، فوج مهاجر، فوج بومي، افسران اروپايي در تشکيلات ارتش ايران، پياده نظام، توپخانه، نيروي دريايي، اونيفورم، تقسيمات منظقه اي، وضع ادارات مختلف نظام و فنون جنگي مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است.

نويسنده کتاب در بخشهاي بعدي به موضع سياست مذهبي دوران قاجاريه پرداخته و علاوه بر تحليل و بازخواني تاريخ رفتارهاي شاهان قاجار در اين خصوص در صفحات بعد طبقات و سلسله مراتب اجتماعي در عصر قاجار را تحليل نموده است.

در اين بخش کتاب موضوعاتي چون جمعيت، طبقات و سلسله مراتب اجتماعي، شاه و مناصب دربار، عمال ديواني، روحانيون، پيشه وران، بازاريان و تجار، سرمايه گذاري در صنايع و ايجاد کارخانجات، سرمايه گذاري در معادن، راه آهن، صنعت نفت و همچنين ميزان نفوذ تجار و نجبا در بخش کشاورزي مورد مداقه قرار گرفته است.

تنظيمات و قوانين دوره قاجار، سياستهاي فرهنگي، مدارس، مطبوعات، مدارس مذهبي، مدارس عالي، روابط خارجي ايران در دوره قاجار، امتيازها و قراردادهايي که از جانب اتباع يا دولتهاي بيگانه با ايران منعقد شده است، نبش هاي اجتماعي در عصر قاجار، علل و عوامل شکل گيري نهضت مشروطه خواهي ملت ايران، کتب و رسالات دوره قاجار و روزنامه هاي دوره مشروطه از ديگر بخشهاي اين کتاب است.

نويسنده در مقدمه اين کتاب با اشاره به اينکه عصر قاجار يکي از مهمترين اعصار ايران در صد سال اخير است اين دوره را به جهت وقوع تحولاتي که در آن رخ داده، شگفت انگيز توصيف کرده و نوشته است:? پژوهش در عصر قاجار، ضرورت توجه به حيات اجتماعي و نظام حکومت ايران در چارچوب تحولات و تغييرات مختلف را نشان مي دهد. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا جايي که منابع و ماخذ در دسترس بود تغييرات در عصر قاجار مورد بررسي و مداقه قرار گيرد

 

فرهنگ اصطلاحات اداری و دیوانی/دکتر محمد رضا نصیری

فرهنگ اصطلاحات اداری و دیوانی

عنوان طرح: فرهنگ اصطلاحات اداری و دیوانی از آغاز دوره اسلامی تا آخر دوره قاجاریه

The Administrative terms from the Early Qajarid period to its End 

مجری طرح: دکتر محمد رضا نصیری

 خلاصه طرح: تاریخ هر ملتی هویت اوست. این هویت متشکل از عناصر مادی و معنوی است. بدیهی است هر ملتی تا خود و هویت خود را نشناسد و گوهرهای گران بار و ذخایر معنوی خود رامعرفی نکند در شناخت گذشته فرهنگ و تمدن خود و نیز در شناساندن آن به جامعه بشریت درخواهد ماند. مکتوب ساختن آنچه که از گذشته به میراث به ما رسیده و سپردن آن به نسل آینده تلاشی مضاعف می خواهد که در اغلب موارد از آن غفلت شده است و این طرح کوششی است در جهت گردآوری و دسته بندی و شرح اصطلاحات اداری ودیوانی و سیر تحول آنها در دوره های مختلف و تغییر معنایی و واژگانی   این دسته از اصطلاحات در دوره های مختلف تاریخی. تحقیق در اصطلاحات دیوانی، بخشی از میراث فرهنگی را که مورخان و مولفان به یادگار گذاشته اند مدون می سازد و به صورت فرهنگی جامع در اختیار آیندگان قرار می دهد تا بدین طریق میراثی که تاکنون به صورت پراکنده و بعضا ناشناخته مانده به شیوه علمی و مدون عرضه گردد.

هدف طرح: تدوین فرهنگی مستند و منقح در زمینه اصطلاحات اداری و دیوانی تاریخ ایران جهت ایجاد بستری مناسب برای پژوهشهای تاریخی-اجتماعی،واژگانی

سیاحتنامه ابراهیم بیک /زین العابدین مراغه ای


 سیاحتنامه ابراهیم بیگ
نویسنده : حاجى زين العابدين مراغه اى
ناشر : آگاه
نوبت چاپ : چاپ دوم
تاريخ نشر : 1384 شمسى 

نقش تاریخی ابراهیم بیگ



کتاب متن کامل سیاحتنامه ابراهیم بیگ نوشته حاجی زین العابدین مراغه ای است که سالها نایاب بوده است. حتی جلد اول این مجموعه سه جلدی، که در سالهای اخیر چندین بار به چاپ رسیده، کامل نیست(1) خوشوقتیم که ما به این خدمت توفیق یافتیم. سیاحتنامه ابراهیم بیگ هم از نظر نفوذ اجتماعی در عصر خویش و هم از دیدگاه تاثیر ادبی در سیر ادبیات نوین ایران نقش تاریخی داشته است. از نظر نفوذ اجتماعی ارزش سیاحتنامه، در انقلاب مشروطه ایران، نظیر ارزش کتاب قرارداد اجتماعی، اثر ژان ژاک روسو، در انقلاب کبیر فرانسه است. تایید این ارزشگذاری را در آثار مورخان و منتقدان و کارشناسان ادب پارسی جست و جو می کنیم. ادوارد براون می نویسد: سیاحتنامه ابراهیم بیگ که انتشار آن همزمان با دوره طغیان ماده عدم رضایت بود، در تحریک حس نفرت و انزجار مردم ایران نسبت به حکومت مخرب و افتضاح آمیز مخصوص دوره سلطنت مظفرالدین شاه نقش بزرگی داشته و شهرت بسزایی در میان عامه به هم زد. از نوشته های ناظم کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان درمی یابیم که محفل ها و انجمن های آزادیخواه، پیش از مشروطه، هیچ کتاب آموزش تئوری برای تقویت و تربیت دانش سیاسی خود نداشته اند جز کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ. ناظم الاسلام یادآوری می کند که این کتاب را روحانیٍ مردم گرا سید محمد طباطبایی به او داده بود و در انجمن مخفی که از فرزانگان و فضلای ناراضی تشکیل شده بود آن را می خوانده اند و ... اهالی انجمن و فداییان بعضی به حالت تباکی (گریه کردن) و بعضی ازکثرت خزن و غم از خود رفته و حالت بهت به آنها دست داده تا چندی حالت یک کلمه سخن گفتی باقی نبود. هم و غم غریبی عارض هر یک گردیده به اوضاع غریبه مملکت و گرفتاری عجیبه این ملت سر به گریبان تعجب و حیرت و سرافکندگی و فکرت فرو برده.... احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران علاوه بر نقش کتاب در محافل روشنفکری به تاثیر توده ای آن در انبوه ایرانیان اشاره دارد و می نویسد: ارج آن را کسانی دادند که آن روزها خوانده اند و تکانی را در خواننده پدید می آورد و به یاد می دارند. انبوه ایرانیان که در آن روز خو به این آلودگی ها و بدیها گرفته بودند و جز از زندگانی بد خود به زندگانی دیگر گمان نمی بردند از خواندن این کتاب تو گفتی از خواب بیدار می شدند و تکان سخت می خوردند. بسیار کسان را توان پیدا کرد که از خواندن این کتاب بیدار شده و برای کوشیدن به نیکی کشور آماده گردیده و به کوشندگان دیگر پیوسته اند.
کسروی در جای دیگر بر شخصیت دلاور و مبارز حاجی مراغه ای و همفکرانش تاکید می کند: تنها به چاپ رسانیدن چنین کتابی در آن زمان انگیزه نابودی چاپ کننده توانستی بود. این نه نیک است که به رشک نیکی های کسان را نپذیریم. عبدالله مستوفی در کتاب زندگی من یک جا سیاحتنامه را همراه با کتاب احمد اثر طالبوف و رساله های اقبال الدوله یکی از سه اثر ممتازی می شمارد که در تغییر رژیم استبداد به مشروطه مؤثر بوده اند. وی می نویسد: خبر این آزادی (سرکارآمدن مظفرالدین شاه سلیم النفس) که به خارج سرحدات رسید ایرانیانی که از مدتها پیش در خارجه رحل اقامت افکنده و قلم نویسندگی داشتند به شوق آمدند. روزنامه حبل المتین کلکته، روزنامه ثریا و پرورش و حکمت در مصر و کتاب احمد و سایر رسایل طالبوف تبریزی مقیم قفقاز و بالاخره کتاب ابراهیم بیگ و از همه بالاتر خطابه های اقبال الدوله هندی که تمام در خارج ایران چاپ شده بود نتیجه این تغییر سلطنت گردید... دیگر مثل دوره ناصرالدین شاه نبود که کسی جرات بیان اوضاع و ترتیبات اجتماعی و سیاسی ملل و دول اروپا را نداشته باشد. هرکس هر چه میدانست بی پروا صحبت می کردم. اهل مطالعه که سابقا جز کتب قدیمه چیزی نمی خواندند باخبر شدند که خیلی مطالب خواندنی از قماش دیگر هست. خواندن کتابهای طالبوف و ابراهیم بیگ و خطابه های اقبال الدوله و مقالات روزنامه های چاپ خارج رواجی پیدا کرد. در جای دیگر از کتاب زندگی من عبدالله مستوفی با نقل قولی از علامه دهخدا تاکید می کند که نویسنده سیاحتنامه، حاجی زین العابدین مراغه ای است. زیرا پس از استقرار مشروطیت که دیگر خطر حبس و مرگ برای نویسنده این کتاب بلندآوازه از بین رفته بودند، عده ای مدعی شده بودند که نویسنده آن هستند. آقای علی اکبر دهخدا می گوید: من در سفر مهاجرت پس از بمباران مجلس در استانبول بودم، یک روز پیرمردی به دیدن من آمد و خود را معرفی کرد و گفت: من حاجی زین العابدین مراغه ای هستم، از جوانی مراغه را ترک گفته و به قفقاز آمدم. در آنجا روسی و فارسی را آموخته مشغول کسب شدم، پس از مدتی محل کسب خود را به کریمه و یالتا بردم. امپراتور اکثر سال ها در زمستان مسافرتی به کریمه می کرد، و در قصر مخصوص به خود که با دکان من چندان فاصله ای نداشت اقامت می نمود. یک روز امپراتریس به طور ناشناخت وارد مغازه من شد، با این که نشناختمش لازمه ادب بجا آوردم. در سفرهای بعد هروقت خانواده امپراتور به قصر خود به کریمه می آمدند امپراتریس به دکان من سری می زد، به طوری که یکی از مشتریهای دکان من شده بود، همین موضوع سبب شهرت و بالا گرفتن کار من شد. بعد از چندی به استانبول آمدم، کتاب ابراهیم بیگ را نوشته بدون اسم منتشر کردم. بعد از نشر آزادی همشهریهای مقیم استانبول با این که همگی می دانند که نویسنده این کتاب منم به من حسد ورزیده انکار می کنند. به قدری پیرمرد از این حسد تبریزی ها متاثر بود که به من پیشنهاد می کرد مسوده های قلم خورده کتاب خود را بیاورد و مانند شاهد صادق مدعا نز من بگذارد. من دلداریش دادم و گفتم: در تهران نویسنده این کتاب حاجی زین العابدین مراغه آی یعنی شخص شما هستید، حسد عمو اوغلی ها جایی نمی گیرد. واقعا هم همینطور است که آقای دهخدا به او گفته. یحیی آرین پور در جلد اول کتاب از صبا تا نیما درباره اهمیت تاریخی سیاحتنامه ابراهیم بیگ چنین می نویسد: سیاحتنامه ابراهیم بیگ در واقع دائرة المعارف جامع اوضاع ایران در اواخر قرن سیزدهم هجری است که با قلمی تند و بی پروا و بی گذشت تحریر شده است.... این نخستین رمان اصیل اجتماعی از نوع اروپایی در زبان فارسی است که زندگی مردم ایران را همچنان که بوده تشریح کرده و از این حیث شباهت زیادی به رمان نفوس مرده نیکلاگوگول، نویسنده بزرگ روس پیدا می کند...... فریدون آدمیت، در کتاب ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، سیاحتنامه را بدین شکل در تاریخ تحول افکار و آراء مردم ایران ارزش گذاری می کند: سیاحتنامه ابراهیم بیگ انتقاد همه جانبه ای است بر حیات جامعه ایرانی که سیاست، اقتصاد، روحانیت، تعلیمات، اخلاق، اعتقادات و تقریبا همه متعلقات اجتماعی را نقادی می کند... مهم ترین جنبه تفکر نویسنده تحول ذهنی و جهان بینی تازه اوست. از مانوسات کهنه گذشته روی برتافته، به ارزش های مترقی جدید روی آورده است. مجموع انتقادهایش ازهمان سرچشمه می گیرد. علاوه بر آن آدمیت معتقد است که نویسنده سیاحتنامه ابراهیم بیگ از مشاوره و حتی کمکهای نوشتاری و ویراستاری روشنفکر معروف آن دوران، میرزا آقاخان کرمانی، برخوردار بوده است. ... تقریبا مسلم می دانیم که نویسنده ادیبی در پرداختن نثر روان و قوی و پخته نخستین جلد سیاحتنامه دست داشته است. حتی بعضی عبارات و اصطلاحات خاص میرزا آقاخان کرمانی مانند (ایرانی گری) در آن به کار رفته است. این مطلب مهمی نیست. آن چه ارزنده و مهم می باشد اصالت عقاید و آرای حاجی زین العابدین است. و اینکه او مردی است پاک نهاد، و استوار در افکار خویش.... در جلد اول گفتار بلندی از زبان امین الدوله نقل شده که حکایت می کند از آگاهی بصیرانه نویسنده از اندیشه های آن وزیر. اما حاجی زین العابدین انو را نمی شناخت. به یقین این گفتار را از زبان کسی شنیده و آورده که امین الدوله را خوب می شناخته... در محفل ایرانیان استانبول کسی که با اندیشه های امین الدوله نیک آشنایی داشت، و با او و برادرش نامه نگاری داشت میرزا آقاخان کرمانی است. قاعدتا اوست منبع آن اطلاعات درباره امین الدوله که رساله مزبور را هم در اختیار داشته است. کریم کشاورز در جلد پنجم کتاب هزار سال نثر پارسی می نویسد: سیاحتنامه که در آغاز قرن بیستم (1321 ه.ق) منتشر و در همان زمان به زبان آلمانی ترجمه شده بود و شرح سفر جوانی است ایرانی، پرورش یافته خارجه که آرزوی سفر میهن کرده و از عقب ماندگی مردم و شیوه های استبدادی حکومت زمان مظفرالدین شاه سخت در رنج است. نثر ساده کتاب، به رغم بعضی اصطلاحات و ترکیبات خاص ایرانیان مقیم استانبول و مصر، خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد. سیاحتنامه ابراهیم بیگ صرفا به منظور انتقاد و مخالفت با حکومت استبدادی قاجار و بی عدالتی ها و بی نظمی هایی که در آن دوران حکمفرما بود نوشته شده است. خود زین العابدین مراغه ای نیز پس از انتشار جلد اول متوجه استقبال وسیع مردم ایران از داستانش شده بود که در جلدهای دوم و سوم به نمونه هایی از تاثیر این کتاب در گروه های اجتماعی گوناگون، حتی در داخل دستگاه ایران و مقامات عالی رتبه کشور، اشاره می کند. اما از همه مهم تر او به رسالت خود نیک آگاه است، یعنی از همان ابتدا که قلم در دست می گیرد می داند که علیه چه جبهه عظیمی از عادت و سنت و کهنه پرستی و خرافه خواهد جنگید. از این رو در همان جلد اول وظیفه خود و دیگر نویسندگان معاصرش را چنین بیان می کند: این ایام نه آن زمان است که ارباب قلم اوقات خود را صرف خولیا و افسانه های واهی و اراجیف بی معنی مثل گذشتگان نمایند که جز موهوم چیزی حاصل شان نخواهد بود... بلکه وظیفه نوع پرستی و آداب انسانیت را به عوام بفهمانند. و حالی نمایند که مصدر تمام نیک بختیها نام مقدس وطن و حفظ آن به عموم اهل وطن واجب عینی است.
بدین گونه ین العابدین مراغه ای، که در محیط نوازیی احساسات وطنی ایرانی و رشد جنبش ضدبیگانه و ضد استعماری مردم ایران قرار گرفته بود، با نگارش سیاحتنامه ابراهیم بیگ که آن را با الهام از کتاب احمد نوشته طالبوف تبریزی، و به تقلید رمانهای انتقادی اروپایی پدید آورده بود، برگذشتگانش پیشی می گیرد و در ضمیر و ذهن هموطنانش دیرپاتر نقش می اندازد. لحن او در این کتاب آمیزه ای است از خشم و هزل. وسواس او در گزارش جاندار صحنه هایی که انتخاب می کند، و به ویژه مناقشه و مباحثه دائمی اش با دیگران که موجب موشکافی در مبهمات دردها و بیماریهای اجتماعی می گردد، بی گمان چه از نظر پرداخت داستانی و چه از نظر روش انتقادی برای نویسندگان بعدی راهگشا و آموزنده بوده است. از آن جا که زین العابدین مراغه ای و ابراهیم بیگ در اغلب موارد یک نفر هستند، آگاهی از سرگذشت نویسنده برای شناخت داستانش نیز بسیار سودمند است. حاج زین العابدین مراغه ای (1255 - 1328 ه.ق) فرزند مشهدی علی، پدرش از کردهای ساوجبلاغ مکری (مهاباد) بود و در مراغه تجارت می کرد و به قولی پسر (روچیلد) آن دیار به شمار می آمد. این پسر در هشت سالگی به مکتب رفت و در آغاز جوانی به یاری پدر راه بازار را در پیش گرفت. چندی بعد به اردبیل آمد و برای خود دم و دستگاه پرهزینه ای به تقلید تازه به دوران رسیدگان به راه انداخت. کمی بعد سرمایه اش را به باد داد، ورشکست و ناگزیر راهی قفقاز گردید. مدتی بعد در یکی از شهرهای قفقاز نایب کنسول شد و چنان که خود می گوید در این مقام در یاری رساندن به ایرانیان مقیم خارج کوششها به خرج داد و شاید تجربیات آدم شناسی او در این دوره بعدها در ساخت و پرداخت کتابش سیاحتنامه مؤثر گردید. چهل سال داشت که جنگ بین روسیه و ساخت و عثمانی درگرفت و حاج زین العابدین کارش را رها کرد و به شهر یالتا (در شبه جزیره کریمه) که تفریحگاه امپراتور روس بود رفت و به کار تجارت پرداخت.
و چون به درستکاری آوازه یافته و مورد توجه دربار روسیه شده بود برای تسهیل درامور شغلی خود تابعیت روسیه را پذیرفت. لکن همواره احساس گناه می کرد که چرا هموطنان خود را زیر بار ظلم و جهل تنها گذاشته و گلیم خود را تنها از موج حادثه به در برده است. سرانجام به یاری وزیر مختار ایران توانست آب رفته را به جو برگرداند و تابعیت ایران را از تو بدست آورد . پس بناچار سرزمینم روسیه را ترک گفت و عازم ترکیه شد و تا آخر عمر در همان جا به سر برد. در استانبول بود که کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ را نوشت و آن را بدون ذکر نام مولف منتشر کرد. جلد اول این کتاب مخفیانه در ایران رسید و نقش مهمی در بیداری افکار ایفا کرد. زین العابدین مراغه ای علاوه بر سیاحتنامه مقالاتی هم در روزنامه های اختر استانبول و حبل المتین کلکته به چاپ رساند. و در سال های آخر عمر بزرگ ترین نگرانی اش این بود که نکند همشهریان حسود کتاب سیاحتنامه را به نام خود معروف کنند. این است که جلد سوم سیاحتنامه در واقع برای اثبات این امر نگاشته شده و جنبه الحاقی به داستان اصلی را دارد.
سیاحتنامه ابراهیم بیگ یک قصه سیاسی عاشقانه است که با طنز و عصبیت روایت می شود. داستان که با گزارش واقع گرای یک مسافرت آغاز می ود اندک اندک در انتها تمثیلی می گردد یعنی پوسته حادثه ها را می شکافد و به حوادث و بازیگران خود معنایی تاریخی یا اسطوره ای می بخشد و بدین طریق در گنجینه ادبیات نوین ایرانی جایی ممتاز می یابد.
ابراهیم بیگ یک تاجر زاده ایرانی است که در مصر بزرگ شده و ثروتی اندوخته است. او و دختری زا خانه زادانش ، (محبوبه) نام، تعلق خاطری هست، اما عشق بزرگ تر و محبوبه واقعی اش (ایران) یا به قول یکی از آدم های قصه(ایران خانم) است. عشقی که نویسنده شرایط رشد و پرورش آن را در محیط خانواده قهرمانانش نشان داده است. در عالم خیالبافی وطن را بی نقص ترین و منزه ترین جاهای دنیا می داند، تا حدی که حاضر نیست هیچ خبر ناگواری راجع به ایران بپذیرد یا حتی بشوند و آن را بی پایه و ساخته کج اندیشی گوینده اش نداند. در برابر هر سخن واهی اما امید بخشی درباره ایران را با دادن پاداش به گوینده اش استقبال می کند.
سرانجام ابراهیم بیگ برای زیارت مرقد امام هشتم و نخستین دیدار از وطن معبود از راه عثمانی رهسپار ایران می شود. سر راهش، در هر استانبول ، نویسنده داستان (یعنی زین العابدین مراغه ای) را ملاقات می کند و در خانه او نسخه ای از کتاب احمد را می بیند و می خواند. طبیعی است که ابراهیم بیگ انتقادات مستدل این کتاب از وضع ایران جدی را نگیرد و با خود فریبی از آن بگذرد و به خود دل بدهد که شاید نویسنده آن بدبین و کج خیال و تلخ گفتار است. سفر ادامه می یابد و ابراهیم بیگ به به قفقاز می رسد و نخستین بار، حال و روز غم انگیز و دردبار ایرانیان مهاجر را از نزدیک می بیند، پس به خود دلداری می دهد که این جا غربت است و در سرزمین اصلی ایران امن و آسایش حکمفرماست. او با همین خود فریبی تردید آمیز قدم به خاک ایران می گذارد و ناگهان در هر قدم با ناروایی و مصیبتی روبه رو می شود. برای ابراهیم بیگ پذیرش حقیقت تلخ دشوارتر است. اما از آن دشوارتر سکوت و دم برنیاوردن است و از این جاست که جذاب ترین سطوره داستان شکل می گیرد. چون نمی خواهد تسلیم وضع موجود شود، و چون در پی راه علاجی برای این مصایب کهنه و ریشه دار است ، با اصناف و طبقات مردم به جر و بحث و مرافعه می پردازد ، درجامعه جاهل و عقب مانده ای که منطق (به من چه) در آن حکومت می کند، ابراهیم بیگ می کوشید از مردم عادی کوچه و بازار گرفته تا اعیان و وزراء را به جانب عمل فعال ارشاد کرده به وظیفه ملی و دینی و وجدانی اش آشنا سازد. البته این تلاش بی انعکاس و بی پاداش می ماند، و شاید بهتر است گفته شود که نتیجه یا پاداش آن سرخوردگی است. حتی بارها او را به جرم فضولی در معقولات کنک می زنند، دشنام می گویند و آزار می دهند. بدین گونه در طی سفر در شهرها و روستاهای ایران بر کوله بار ابراهیم بیگ ناروا و ناسزا افزوده می شود. عاقبت سرخورده و نومید راه آمده را بر می گردد و نوشتن سیاحتنامه خود را که بنا به وصیت پدرش آغاز کرده بود و به پایان می رساند. اما داستان به پایان نمی رسد.
مربی ولله ابراهیم بیگ یوسف عمو که در این سفر نیز همراه او بود دنباله حکایت را ادامه می دهد. یوسف عمو روایت می کند که ابراهیم بیگ با همان اعصاب خسته فرسوده نیز در غربت دست از محاجه و مرافعه با دیگران بر نمی دارد. تا سرانجام شبی در پی یکی از بحث های دیوانه وارش موجب حریق می گردد و مصدوم و مجروح می شود. و جلد اول سیاحتنامه ابراهیم بیگ که عنوان فرعی (بلای تعصب او ) را دارد در همین جا به پایان نمی رسد.
جلد دوم سیاحتنامه با عنوان فرعی (نتیجه نعصب او) و همچنان به روایت یوسف عمو ادامه می یابد: چون ابراهیم بیگ به خود می آید هوش و حواسش را از دست داده و جسماً بسیار فرسوده شده است، تخفیف یا تشدید مرض او به آمدن خبرهای خوب و بد از ایران بستگی دارد. خبر پادشاهی مظفر الدین شاه و آغاز اصلاحات اجتماعی و سیاسی، به زمامداری صدر اعظم امین الدوله ، موجب بهبودی کوتاه در احوال ابراهیم بیگ می گردد. در فاصله بازیافت سلامتی، به توصیه و فشار اطرافیانش با محبوبه ازدواج می کند. اما دوران خوشی بسیار کوتاه است. خبرهای بد از ایران می رسد. صدر اعظم بر کنار می شود، گروه قدیمی درباره قدرت را به دست می گیرند و شاه هم به فسادهای معمول دربار تسلیم شده از تعقیب نقشه های آغازین خود دست برداشته است. نامه ها و اخباری که اینک از ایران می رسد ابراهیم بیگ را قدم به قدم به سراشیب جنون و دق مرگی می برد. ابراهیم بیگ می میرد و محبوبه پیکر محتضر را در آغوش می کشد و همراه او جان می سپارد.
مرگ (ایران خانم) ابراهیم بیگ را و مرگ این یکی سرانجام (محبوبه) را می کشد. این سلسله وابستگی را نویسنده طی یک مثنوی موثر و جان شکاف که با تضمین ابیاتی از مولوی سروده ، در پایان جلد دوم، بیان داشته است.
و اما جلد سوم....به نظر می رسد که زین العابدی مراغه ای از ابتدا برنامه ای برای نگارش جلد سوم داشته بوده است . این جلد را ، احتمالا پس از دلگرمی از موفقیت جلدهای قبلی ، نوشته که اساسا مجموعه ای است از برخی مقالات و قطعات و اشعار اخلاقی و آموزشی که نویسنده از خود دیگران جمع آوری کرده است. با این همه در این جلد نیز یک قسمت جذاب هست که بار دیگر هنر داستان سرایی نویسنده را به یاد می آورد و آن رویای یوسف عمو در مصر است که به رهبری پیر روشن دلی به جهان دیگر می رود و ضمن سیر و تماشایی ، که صحنه های آن بی شباهت به کمدی الهی دانته نیست، ابراهیم بیگ را در بهشت ملاقات می کند، و در این فضای و هم و خیال که نویسنده آفریده ، ادامه بحث و مرافعه ابراهیم بیگ با دیگران درباره دردهای ایران، با همان تعصب و شور و حرارت ، چاشنی طنزی به ماجرا می دهد که می تواند نشانه نبوغ هنری داستان نویس شناخته شود.
می بینیم که جدا از حشو و زواید، داستان سیاحتنامه ابراهیم بیگ از ساخت به سامان و اندیشیده ای برخوردار است ، عشقی سوزان محور و محرک حرکت داستان است، عشق ابراهیم بیگ به ایران و عشق محبوبه به ابراهیم بیگ، سودایی است تشفی ناپذیر که فرجامی جز مرگ ندارد، اما مرگی که عشق را جاودانه می کند. تلاش برای هویت بخشیدن به آرزوهای ملی و میهنی ، در فضای داستانی پر شور و پرکشش ، یک پیغام تاریخی می شود که از سوی ابراهیم بیگ یا زین العابدین مراغه ای برای نسل های بعدی به یادگار می ماند. قلم مراغه ای مشاهدات عینی ، تصاویر ذهنی ، ساخت روایی و خطابی، نقل قول و اندرزگویی را به هم آمیخته و اسلوب او نمودگار و پیشتاز سبک ادبیات مشروطه شده است که نقشی است بسیار مهم و بحث انگیز. این که بعضی او را (انقلابی ) به معنای امروزی ندانسته اند توقع بی جاست. مراغه ای سال ها قبل از طرح الگوهای مرامی نمی توانست تقاضای انقلاب خونین داشته باشد، اگر هم داشت با توجه به ساخت اجتماعی ایران تقاضایی بی پژواک بود لکن عظمت مطالباتی که از رجال و قوم و مردم عصر خود دارد به ویژه که با سبکی موثر و نافذ در مردم بیان می شود، از انقلاب کمتر نیست. علت تاثیر ژرف او در این بود که حرف را به قدر امکان و در خور فهم مرد عصرش مطرح کرده تا کتابش الحق و الانصاف به شکل راهنمای انقلابیون اولیه درآمده است.
چاپ حاضر سیاحتنامه که بر مبنای چاپ های قدیمی کلکته و استانبول به عمل آمده همان طور که یاد شد نخستین چاپ ویراسته و کامل این نثر به شمار می آید. علاوه بر آن ضمن تصحیح غلط های مشهود مسلم آن چاپ ها در مواردی که تصحیح و تغییر می توانست بحث انگیز باشد مثلاکلمات یا اصطلاحاتی که ظاهرا به دلیل لهجه آذربایجانی مولف فرم دیگری گرفته بود ـ کلمه جدید در میان دو قلاب قرار گرفت ، نیز اگر نکته ای مبهم ماند با این علامت (!) یا (؟) به آن اشاره شد.با این حال در این شیوه نیز زیاده روی نشد به ویژه از آوردن حواشی که مخل مطالعه داستان است مگر در موارد نادر خودداری گردید ، و به طور کلی همسان سازی یا تغییر فقط به طور نمونه ای انجام گردید. به عنوان مثال ترجیح داده شد کلمه همسان سازی یا تغییر فقط به طور نمونه ای انجام گردید . به عنوان مثال ترجیح داده شد کلمه خارجی کنسول که درین کتاب به شکل دیگر (قنسول ) و (گونسل) هم آمده بود هر کدام در جای خود آورده شود. در مواردی که نقل قول از کتاب ها صورت گرفته بود مثلا اشعاری که از شاعران قدیم و متاخر فارسی آورده شده غلط گیری فقط در مواقع لغزش وزنی یا اسقاط کلمات به عمل آمد و شکل آن اقوال بدین مناسبت که اید ر زمان مولف به ویژه میان گروه ایرانیان مقیم خارج مرسوم بوده است حفظ شود. رسم الخط نقطه گذاری و پاراگراف بندی نیز به شکل مرسوم امروزه مبدل گردید. لازم به یادآوری است که تصحیح غلط های قدیمی باعث نشد که چاپ فعلی از غلط های خاص خود عاری باشد.
چاپ نخست این کتاب که در سال 1364 با مقدمه بالا منتشر گردید، مورد اقبال بسیار قرار گرفت و با شتابی غیر معمول نایاب شد. طی این سال ها تا کنون ، که فرصت طبع جدیدی فراهم آمده است دوستداران ادبیات پژوهندگان تاریخ اجتماعی و جست و جو گران سیر اندیشه های آزادیخواهی و میهن دوستی در کشور ما نظرات گوناگونی در باب آن ابراز کرده اند که بیش از هر چیز بر تنوع جذابیت های سیاحتنامه ابراهیم بیگ گواهی می دهد. بدیهی است که آن آراء از دیدگاههای متفاوتی بیان شده باشد از آن جمله زنده یلاد مهدی اخوان ثالث پیرامون بعضی لغزشهای جغرافیایی سیاحتنامه تذکراتی دارد جابه جا شدن دو شهر مشهور خراسان در مسیر سیاح بن این احتمال دامن می زند که او شخصاً این مکان را ندیده باشد. البته اخوان می پذیرفت که در یک اثر مناقشه انگیز ادبی و سیاسی چنین اشتباهاتی اساسی نیست ، منتها می پرسید من چرا در این باره توضیح کوچکی نداده ام. همچنین اندکی بعد از انتشار چاپ سال 1364 آقای محمد غفرانی جهرمی ، که تا آن هنگام نمی شناختمش با من دیدار کرد و یادداشت های محققانه دقیقی در بعضی زمینه های سیاحت نامه و از آن جمله درباره کاستی ها و نقص های چاپ فعلی جلد اول کتاب (به کوشش آقای مؤمنی ) در اختیارم نهاد . تحقیق ایشان با ارزش است و من امیدورام که به طور مستقل به چاپ برساند.
با همه این احوال علاقه شخصی من به ارزش های ادبی و انتقادی سیاحت نامه اثری که به طور مسلم پیشتاز رمان نویسی اجتماعی در ایران شناخته می شود تمام کوشش مرا معطوف کرده بود به انتشار کامل و در حد امکان کم غلطی از متنی که حاجی زین العابدین مراغه ای سال ها پیش نگاشته است. متاسفانه بیماری شدید نگارنده ـ که منجر به بستری شدن او در بیمارستان گردید ـ باعث شد که آن چاپ دستخوش مسامحات و لغزش های فراوانی گردد. در چاپ حاضر همت دوستان همکارم ، مهدی اخوت و عبدالعلی عظیمی ، به تصحیح دقیق متن معطوف شده است (گرچه نسخه های اصلی دیگر در اختیارمان نیست).
یاری کند ، و کاو در جنبه های گوناگون سیاحت نامه وظیفه ای است که می توان آن را از محققان حرفه ای تقاضا داشت ، من تنها خود را به این وصیت نویسنده متعهد دانسته ام آنجا که ابراهیم بیک (مخلوق و همزاد حاجی زین العابدین مراغه ای)، در بهشت برین ، از نسل های آینده توقع دارد که:
(کتاب سیاحتنامه مرا از اول تا آخر به آخر طبع نمایید . از من اولادی نمانده که نام من ذکرشود. این کتاب قائم مقام اولاد من خواهد شد که نام مرا اهالی وطنم فراموش نکنند).
هنوز هم طنین این جملات از فراسوی قرن دل آدمی را می لرزاند.پاییز 1381