زمان قطعي برگزاري كنگره تاریخ دانان ایران



زمان قطعی برگزاری کنگره

    زمان برگزاری کنگره تاریخ دانان ایران مشخص شد :  کنگره از چهاردهم الی شانزدهم شهریور ماه سال 1391 در  شهرهمدان و دانشگاه بوعلی سینا همدان برگزار می شود.

    شهر همدان از عصر روز سیزدهم شهریور ماه آماده پذیرایی از میهمانان کنگره است.

    زمان اختتامیه کنگره : ظهر روز شانزدهم شهریور ماه است.


 پل ارتباطی با کنگره:

info.ncih@ishistory.ir

09386069323- سیفان

منبع : انجمن ایرانی تاریخ

درگذشت دكتر نوشين دخت نفيسي پيشكسوت موزه داري




دکتر نوشین دخت نفیسی کارشناس پیش کسوت در حوزه  موزه داری روز شنبه شانزدهم اردیبهشت دار فانی را وداع گفت.

دکتر نوشین دخت­نفیسی فرزند ارشد محقق، مورخ و پژوهشگر فقید سعید نفیسی بود. وی در سال 1309 در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبیرستان رازی تهران به زبان فرانسه گذراند و از دانشگاه کلکته در رشته تاریخ و تمدن اسلامی، از دانشگاه پاریس در رشته زبان و تمدن فرانسه فارغ التحصیل شد. او به زبان­های انگلیسی، فرانسه، عربی و ایتالیایی آشنایی داشت و از پیشکسوتان موزه داری در ایران به شمار می رفت. کتاب «موزه داری» از آثار اوست که انشارات سمت آن را منتشر کرده است. روحش شاد، یادش گرامی باد.

منبع : انجمن ایرانی تاریخ

اولين خبرنامه كنگره تاريخ دانان





کنگره تاریخ‌دانان ایران

کنگره تاریخ‌دانان ایران با گردهمایی خانوادۀ بزرگ مورخان، استادان و معلمان، دانشجویان و همۀ پژوهشگران حوزۀ تاریخ در شهریور ماه 1391 در شهر همدان برگزار خواهد شد. اهداف اصلی این کنگره، گردهم آمدن تاریخ‌دانان برای تعامل بیشتر، برگزاری نشست‌های علمی و پژوهشی و تبادل نظر در موضوعات شغلی، حرفه‌ای و علمی دانش­آموختگان تاریخ است. از کلیه علاقه­مندان به ارائه مقاله در نخستین کنگره تاریخ دانان کشور دعوت می­شود آخرین نتایج مطالعات و تحقیقات تخصصی خود در دوره های مختلف تاریخ ایران را برای داوری به دبیرخانه کنگره ارسال نمایند. بنا به اهمیت وضعیت کنونی پژوهش و آموزش رشته تاریخ در ایران و مسایل و چالش های آن، نگاهی ویژه به مسائل این دو حوزه مدنظر است.


در این خبرنامه : 

گفتگو با آقای دکتر ولوی رئیس انجمن یرانی تاریخ

گفتگو با آقای دکتر یوسفی فر

مصاحبه با استاد ارجمند جناب آقای دکتر ناصر تکمیل همایون

و ... گنجانده شده است.

 

منبع : انجمن ایرانی تاریخ

برگزاري كارگاه تخصصي سند شناسي و سند خواني




دومین دوره کارگاه سند شناسی و سند خوانی به همت انجمن ایرانی تاریخ برگزار شد.

جلسه اول این کارگاه امروز پنجشنبه از ساعت 9 تا 14.30 با حضور جناب آقای محسن روستایی در سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار شد.

طول مدت این کارگاه چهار جلسه در نظر گرفته شده است که در هفته های آینده ادامه خواهد یافت.


منبع: انجمن ایرانی تاریخ

برگزاري پنجمين مجمع عمومي انجمن ايراني تاريخ



به اطلاع می رساند مطابق معمول، مجمع عمومی انجمن ایرانی تاریخ روز پنجشنبه، چهارم خردادماه 1391 برگزار خواهد شد. یادآور می شود به دلیل افزایش دوره هیئت مدیره از دو سال به سه سال (مصوبه کمسیون انجمن های علمی) ضرورت دارد قبل از تشکیل مجمع عمومی اصلی، مجمع فوق العاده ای جهت تعیین طول دوره خدمت هیئت مدیره برگزار شود. بدین وسیله از اعضای محترم پیوسته انجمن دعوت می شود در این مجمع که همزمان در محل پژوهشگاه علوم انسانی برگزار خواهد شد، حضور بهم رسانند.

زمان: پنجشنبه، 4 خرداد 1391

ساعت مجمع فوق العاده: 30/15تا  16

ساعت مجمع عادی: 16 تا 30/18

آدرس: تهران، بزرگراه کردستان، خیابان 64 غربی، ‌پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


منبع: انجمن ایرانی تاریخ

ِشماره 168 کتاب ماه تاریخ و جغرافیا با موضوع تاریخ محلی چاپ شد

 
كتاب ماه تاريخ و جغرافيا

ماهنامه تخصصي اطلاع رساني و نقد و بررسي كتاب- تاريخي

شماره 168، ارديبهشت 1391
128 صفحه

 
 
 چند و چون تاريخ محلي
دكتر قنبرعلي رودگر   ص 2
گفت و گو
 سويه ها
سرسخن
ي تاريخ محلي در گفت و گو با دكتر مرتضي نورايي و دكتر ابراهيم موسي پور
ص 4
نظرگاه
 تاريخ محلي در دوره ي معاصر
ابوالفضل حسن آبادي   ص 18
 نقش و جايگاه تاريخ و تاريخ نگاري محلي
كامران عاروان   ص 24
 شايست ها و نشايست ها در مطالعات محلي
دكتر ابراهيم موسي پور   ص 30
كنكاش
 مصر؛ زادگاه كهن ترين تاريخ هاي محلي اسلامي
فضه محمودي   ص 35
 گندمزار كليايي
علي احمد الياسي   ص 41
 ابنيه و عمارات اصفهان
سيما رفسنجاني   ص 47
 سيري بر تاريخ نگاري محلي و بررسي يك جنبش محلي
ابراهيم شبانه   ص 54
 گيلان عصر ايلخانان
جعفر نوري   ص 60
بازتاب
 زمين گردشگري
اسماعيل حقيقي   ص 66
 چالوس در گذرگاه تاريخ
ريحانه صالحي   ص 72
 فرمان آتش
امير سجادي   ص 80
 تاريخ آلمان
عباس جداري كريميان   ص 85
 ميراث بشر
مهرالزمان نوبان   ص 90
تاريخ نگاران
 شيرازنامه ي ابن زركوب شيرازي
دكتر شهرزاد ساسان پور   ص 94
 تاريخ قديم آذربايجان
سجاد حسيني   ص 98
پرتوهاي تلاش
 سنگ بناي معرفت تاريخي
مرضيه سليماني   ص 104
 مشهدنامه
غلامرضا آذري خاكستر   ص 107
 چشم انداز جغرافياي تاريخي
ميرهادي حسيني   ص 112
 شهرها و روستاهاي كرمان
شهرام غلامي   ص 115
 ويونا، سرزمين من
زهرا كشاورز قاسمي   ص 118
همين ماه
 كوتاه از تاريخ ص 121
 پيشخوان تاريخ ص 124

شماره 167کتاب ماه تاریخ و جغرافیا» اولین شماره سال 91 با موضوع دریای مازندران

منبع : سایت باشگاه خبرنگاران

بیست و هشتم اردیبهشت ماه روز بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری

 ۲۸ اردیبهشت ماه هر سال موسوم است به روز بزرگداشت خیام نیشابوری شاعر ، منجم ، ریاضیدان و فیلسوف ایرانی برخاسته از خاک خراسان بزرگ و شهر نیشابور . به همین مناسبت برخی از رباعیات  این دانشمند سترگ را برای حظ وافر بردن در معرض دیدگان شما قرار می دهم بخوانید و خود قضاوت کنید :

بر  خیز  و  مخور غم  جهان  گذران

خوش باش و دمی به شادمانی گذران

در طـبع  جـهان  اگــر  وفـایی  بودی

نوبت بـه تو  خود  نیامدی  از دگـران

 

هنگام  سپیده  دم  خـروس   سحری

دانی که چرا همی کند   نوحـه گری

یعنی  که   نمودند  در  آیـینه  صبح

کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

  

خیام اگر ز  باده  مستی   خوش  باش

با لاله رخی اگر نشستی   خوش  باش

چون عاقبت  کار  جهان  نیستی  است

انگار که نیستی چو هستی خوش باش

 

 

صبح است دمی بر می گلرنگ زنیم

وین شیشه نام و ننگ بر سنگ زنیم

دست  از امل   دراز خـود بـاز کشیم

در زلف دراز  و  دامن  چنگ  زنیم

 

 

من بی می ناب زیستن نـتـوانم

بی باده  کشید  بار تن  نـتـوانم

من بنده آن دمم که ســاقی گـوید

یک جام دگر بگیر و من نتوانم

 

 

چـون  نیست  مـقام  ما  درین  دهـر مـقیم

پس بی می و معشوق خطایی است عظیم

تـا کـی ز قدیـم  و  مـحدث  امـیدم  و  بیـم

چون  من  رفتم  جهان چه محدث چه قدیم

 

 

این چرخ فلک که ما در او  حیرانیم

فانوس  خـیال  از  او  مـثالی   دانیم

خورشید  چراغ  دان  و عالم  فانوس

ما  چـون  صوریم  کاندر او  گردانیم

 

 

تا  دست  به  اتفاق   بر  هم   نزنیم

پایی  ز  نشاط  بر  سر  هم   نزنیم

خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح

کاین صبح بسی دمد که ما دم  نزنیم

 

 

من  ظاهر  نیستی   و هستی  دانم

من  باطن  هر  فراز و پستی  دانم

با این هـمه از دانش خود شرمم باد

گـر  مرتبه ای  ورای  مستی  دانم

 

 

یک   چند  به کودکی  به استاد  شدیم

یک   چند  ز استادی خود شاد   شدیم

پایان   سخن  شنو که ما را چه  رسید

چون  آب  بر آمدیم و چون باد  شدیم

 

 

بر   مفرش   خاک   خفتگان   می بینم

در   زیر   زمین     نهفتگان   می بینم

چندان   که  به  صحرای عدم می نگرم

ناآمدگان       و      رفتگان     می بینم

 

 

ای دوست بیا تا غم  فردا  نخوریم

وین یکدم عمر را  غنیمت  شمریم

فردا که ازین  دیر کهن  در  گذریم

با هفت  هزار سالگان  سر  بسریم

 

 

اسرار ازل را نه  تو دانی و  نه  من

وین حرف معما نه تو خوانی ونه من

هست از پس پرده  گفتگوی  من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

 

 

رندی  دیدم  نشسته  بر خنگ  زمین

نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نی حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین

اندر دو  جهان  کرا  بود  زهره  این

 

 

 

از  آمدن   و   رفتن    ما   سودی   کو

وز   تار   وجود   عمر ما   پودی   کو

در   چنبر  چرخ  جان   چندین   پاکان

می سوزد و خاک  می شود  دودی   کو

 

 

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

پر کن قدح باده  که معلومم نیست

کاین دم که فرو برم برآرم  یا  نه

 

 

تن  زن   چو   بزیر  فلک  بـی  باکی

می نوش   چو   در  جهان  آفـت  ناکی

چون اول و آخرت به  جز خاکی نیست

انگار که  بر  خاک   نه  ای  در  خاکی

 

 

در   گوش دلم   گفت   فلک    پنهانی

حکمی که قضا بود ز من  می دانی ؟

در گردش  خود  اگر مرا   دست بدی

خود  را   برهاندمی   ز   سرگردانی

 

 

ای   کاش   که   جای   آرمیدن    بودی

یا   این   ره   دور   را   رسیدن   بودی

کاش از  پی  صد هزار سال  از دل خاک

چون   سبزه   امید    بر   دمیدن   بودی

 

 

آنان  که   ز  پیش   رفته اند   ای  ساقی

در  خاک   غرور  خفته اند   ای   ساقی

رو   باده   خور  و  حقیقت  از من  بشنو

باد  است  هر  آن  چه  گفته اند ای ساقی

 

 

هان کوزه گرا بپای اگر هُشیاری

تا چند کنی بر گِل  مردم  خواری

انگشت  فریدون  و کف  کیخسرو

بر چراغ نهاده ای چه می پنداری

 

 

در کارگه کوزه گری کردم رای

بر  پله  چرخ  دیدم  استاد  بپای

می کرد دلیر کوزه را دسته و سر

از کله  پادشاه  و از  دست  گدای

 

 

گر  آمدنم     به    من    بُدی    نامدمی

ور  نیز  شدن   به  من بُدی کی شدمی؟

به زان  نبدی  که   اندرین  دیر خراب

نه   آمدمی  ،   نه  شدمی  ،   نه  بدمی

 

 

 

هنگام  صبوح  ای  صنم  فرخ   پی

بر  ساز  ترانه  ای  و پیش  آور می

کافکند به خاک صد هزاران جم و کی

ایــن  آمــدن  تیر مه  و  رفتـن   دی

 

 

 قومی متفکرند اندر ره دین / قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی/  کای بی خبران راه نه آنست و نه این
* * *
تا چند زنم به روی دریاها خشت / بیزار شدم ز بت ‌پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود / که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
* * *
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت / از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت / این هرسه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
* * *
در دهر چو آواز گل تازه دهند / فرمای بتا که می به اندازه دهند
از حور و قصور و از بهشت و دوزخ / فارغ بنشین که آن هر آوازه دهند
* * *
زان پیش که بر سرت شبیخون آرند / فرمای که تا باده گلگون آرند
تو زر نی ای غافل نادان که ترا / درخاک نهند و باز بیرون آرند
* * *
گویند کسان بهشت با حور خوش است / من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار / کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
* * *
گویند مرا که دوزخی باشد مست / قولیست خلاف دل درآن نتوان بست
گرعاشق و میخواره به دوزخ باشند / فردا بینی بهشت همچون کف دست
* * *
گویند بهشت و حورعین خواهد بود / وآنجا می و شیر وانگبین خواهد بود
گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک / چون عاقبت کار چنین خواهد بود
* * *
گویند بهشت و حور و کوثر باشد / جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه / نقدی ز هزار نسیه خوش تر باشد
* * *
گویند هرآن کسان که با پرهیزند / زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوقه ازآنیم مدام / باشد که به حشرمان چنان انگیزند
* * *
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن / به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن
گرعاشق و مست دوزخی خواهد بود / پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
* * *
زان کوزه‌ می که نیست در وی ضرری / پرکن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشترای صنم که در رهگذری / خاک من و تو کوزه ‌کند کوزه ‌گری
* * *
فردا علم نفاق طی خواهم كرد / با موی سپید قصد می خواهم كرد
پیمانه عمر من به هفتاد رسید / این دم نكنم نشاط كی باید كرد
* * *
بر من قلم قضا چو بی من رانند / پس نیک و بدش ز من چرا می دانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو / فردا به چه حجتم به داور خوانند
* * *
افسوس که نامه جوانی طی شد / وان تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب / افسوس ندانم که کی آمد کی شد
* * *
در فصل بهاراگر بتی حور سرشت / یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت
هرچند بنزد عامه این باشد زشت / سگ به زمن ار برم دگر نام بهشت

روز بزرگداشت حکیم فردوسی

  

پی افکندم از نظم کاخی بلند                    که از باد و باران نیابد گزند     

بیست و پنجم اردیبهشت ماه هر سال در تقویم ملی ما روز بزرگداشت حکیم فردوسی بزرگ است. به همین مناسبت در یکی از فرهنگسرهای شاهین شهر (ایران کوچک) مراسمی شامل شاهنامه خوانی و نقالی مرشد علیپور و نیز سخنرانی و اجرای موسیقی سنتی برقرار بود. من هم به اتفاق خانواده در این مراسم زیبا و دوست داشتنی که رنگ ایرانی داشت حضور پیدا کردیم و بسیار استفاده بردیم.

این روز بزرگ بر تمام ایران دوستان خجسته باد.

بزرگداشت پیش کسوت علوم انسانی دکتر صادق آئینه وند  

بزرگداشت پیش کسوت علوم انسانی دکتر صادق آئینه وند

 

 به آگاهی می‌رساند انجمن ایرانی تاریخ اسلام

با  همکاری برخی مراکز

علمی و دانشگاهی، بزرگداشت

مورخ برجسته تاریخ اسلام و برگزیده جشنواره بین المللی فارابی

جناب آقای

«دکتر صادق آیینه وند»
را در تاریخ 25 اردیبهشت 1391 ساعت 16/30 الی 19 در سالن

دکتر تورانی دانشگاه الزهرا س برگزار نماید.

از این رو از تمام علاقه مندان برای شرکت در جلسه

دعوت می­‌گردد. حضور پربار شما مایه دلگرمی اهالی تاریخ است.


انجمن ایرانی تاریخ اسلام

مشارکت کنندگان

انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پژوهشکده تاریخ اسلام

دانشگاه الزهرا

دانشگاه تربیت مدرس

منبع  انجمن ایرانی تاریخ اسلام

گپ‌و‌گفت تاریخ ایرانی با محسن میرزایی، تدوین‌کننده خاطرات عزیزالسلطان: ملیجک دلقک شاه نبود و..

 
 
آمنه شیرافکن - مریم شبانی
تاریخ ایرانی: محسن میرزایی ۳۰ سال از عمرش را پای تدوین و تالیف و ویراستاری روزنامه خاطرات ملیجک گذاشته و حالا در آستانه هشتاد سالگی امیدوار است که این کتاب سندی برای نسل‏‌های آینده باشد. نخستین بار زمانی جرقه نوشتن و راززدایی از ملیجک دربار ناصرالدین شاه به ذهن محسن میرزایی رسید که فیلم «سلطان صاحبقران» علی حاتمی را دید. حاتمی در آن فیلم ملیجک را همچون غلام‌بچه‌‏ای تصویر کرده بود درحالیکه عزیزالسلطان برای خود برو و بیایی و خدم و حشمی فراوان داشته است. میرزایی نیز بر آن شد تا تصویر واقعی از این چهره تاریخی دربار ناصری ارایه دهد. ارتباط فامیلی با خاندان ملیجک موجب شد تا به برخی اسناد دسترسی یافته و بخت هم یارش بود که ۱۷ دفتر روزنامه خاطرات ملیجک درزیرزمین خانه‏‌ای کشف شد، پس فرصتی برای او فراهم آمد تا همه آن دست‌نوشته‏‌ها را در چهار جلد خلاصه و ارایه کند.

 

انتشار یادداشت‌های حاوی روایت متفاوتی از ملیجک به قلم محسن میرزایی که آن زمان دستیار سردبیر روزنامه اطلاعات بود، در این روزنامه به سال ۵۰ شمسی، منجر به افزایش تیراژ ۲۵ هزارتایی روزنامه اطلاعات شد و او توانست بالا‌ترین نرخ حق‌‏التحریر روزنامه‌نگاری را از آن خود کند. رقمی که شاید تا به امروز هیچ روزنامه‌نگاری نتوانسته آن را برای نگارش صفحاتی از روزنامه دریافت کند. هزار تومان برای هر صفحه در شرایطی که حق‏‌التحریر هر صفحه تنها ۵۰ تومان بود.

 

با محسن میرزایی که نسبت فامیلی نیز با عزیزالسلطان دارد در دفتر تبلیغاتی‌اش دیدار کردیم. دور تا دور اتاق کارش را تصاویر، اسناد و عکس‏‌های قدیمی و تاریخی پوشانده است. در سال ۱۳۳۵ از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده و سپس در نخستین دوره آموزش روزنامه‌نگاری در ایران شرکت کرده و راهی روزنامه اطلاعات شده است. در آن روزنامه تا مقام معاون سردبیری ارتقا یافته و بعد هم وارد کار تبلیغات شده است. او اما چنانکه به «تاریخ ایرانی» گفت، هنوز دلش به حال ملیجک می‌سوزد، به حال مردی که از کودکی واجد جایگاهی بزرگ بود و در اواخر عمر به انزوا رسید.

 

***

 

آقای میرزایی چه شد که اصلا سراغ نوشتن درباره ملیجک رفتید؟ انگیزه خاصی شما را برای نوشتن درباره عزیزالسلطان ترغیب کرد؟

 

شاید یکی از مهمترین انگیزه‌‏های من برای نوشتن درباره ملیجک این بود که درباره شخصیت او در فیلم سلطان صاحبقران، ساخته علی حاتمی اشتباهاتی صورت گرفته بود. یکی از اشتباهات علی حاتمی این بود که او را در لباس خدمه دربار نشان می‌‏داد و از او تصویر غلام‌بچه‌ای ساخته بود. واقعیت این بود که ناصرالدین شاه در اواخر عمر دیگر دل و دماغ قدیم را نداشت و بسیار ساده لباس می‌پوشید اما لباس‌‏های قیمتی و تشریفاتی همچنان بر تن ملیجک بود. از ساعت ملیجک گرفته تا لباس‌هایش همه قیمتی، گران‌بها و بهترین بود و او برای خود چندین گروه خدم و حشم و گارد داشت و البته قصری که خیلی‌ها آرزویش را داشتند. لذا من تصمیم گرفتم تصویر واقعی از عزیزالسلطان را بر اساس اسناد و خاطرات ترسیم کنم.

 

 

ملیجک، چطور ملیجک شد؟

 

بگذارید برای پاسخ به این سؤال به خاطرات اعتمادالسلطنه اشاره کنم که درباره او نوشته بود: «تمام قد و قامتش زیاده از یک ذرع نیست ـ صورتی بسیار زشت و جبهه‌ای بسیار سبزه دارد... ابروی سیاه از هم گشوده ـ دهان بی‌اندازه گشاده ـ کله از تناسب بزرگ‌تر و چند سالک در صورت ـ دماغ چون برج و کثافت لباس و بدن به حدی است که غالبا از عفونت، به خصوص در تابستان کسی نمی‌‏تواند از نزدیک او عبور کند.» اینطور ادبیات نوعی عناد و حسادت با ملیجک را نشان می‌‏دهد که بار‌ها در کلام اعتمادالسلطنه جاری شده اما به هر شکل همین بچه به قول اعتمادالسطنه زشت‌رو، عزیز سلطان می‌‏شود. ماجرا این بود که امینه اقدس، یکی از همسران ناصرالدین شاه برادری داشت که در ابتدا غلام‌بچه اندرون بود اما بعد‌ها لقب امین خاقان گرفت و فراش‌باشی مخصوص شاه شد. پسر این شخص، یعنی برادرزاده امینه اقدس غلامعلی‌خان عزیزالسلطان معروف به ملیجک است. غلامعلی‌خان عزیزالسطان در کودکی به دربار راه پیدا می‌کند و مهر او به دل شاه می‌‏نشیند و شاه از‌‌ همان کودکی او را در دامان خود بزرگ می‌‏کند و از فرزندان خود نیز بیشتر به او محبت می‌کند. پس عمه ملیجک همسر ناصرالدین شاه بود و به همین واسطه حضور او در دربار تسهیل شد. اما واقعیت این است که هیچ کس به درستی نمی‌داند که دلایل علاقه‌مندی شاه به ملیجک چه بود درحالیکه شخص شاه فرزندان و نوه‌های زیبای زیادی داشت.

 

 

یکی از اهداف ما این است که بتوانیم از نگرش‌‏های سنتی شکل گرفته در جامعه درباره ملیجک راززدایی کنیم. یکی اینکه چرا ملیجک در جامعه به فردی که قرار است شاه را شادمان و یا به خنده بیاورد، معروف شده است. در همین حال دلیل اینکه برخی به انحراف روابط ملیجک و ناصرالدین شاه اشاره می‌‏کنند؛ چیست؟ آیا چنین ادعایی واقعیت دارد؟

 

ملیجک دلقک شاه نبود و تنها بر اساس برخی عقاید خرافی آن روزگار به نوعی برای پادشاهی چون ناصرالدین شاه، فرد خوش‌یمنی بود. البته نشانه‏‌هایی از خرافه و اعتقاد به شانس و اقبال در زندگی همه به چشم می‌‏خورد. از این‏‌ها گذشته در ساختار نظام مستبد پادشاه با مسائل مختلفی دست به گریبان است. شاه با آدم عادی بسیار متفاوت بوده و در ‌‌نهایت نیاز به آرامش دارد. در همین حال اینطور به او تلقین شده یا اینکه اینطور به او گفته بودند که هر زمان در چهره او - ملیجک - نگاه می‌کرده، برای او خوشایندی به بار می‌‏آمده و به همین خاطر مهر ملیجک به دل پادشاه افتاده بود. در دیدگاه سنتی وقتی یک نفر احساس کند که وجود دیگری برای او آرامش به ارمغان می‌‏آورد، به او وابسته می‌‏شود. اما متاسفانه از آنجا که در آن روزگار و در بسیاری از آثار ادبی ما به روابط انحرافی دربار اشاره شده، در دیدگاه عامه اینطور جا افتاده بود که روابط ناسالمی میان ناصرالدین شاه و ملیجک در جریان است.

 

 

آیا رواج این دیدگاه انحراف روابط میان شاه و ملیجک کار ایرانی‌ها بود یا اینکه نویسندگان و میهمانان خارجی شاه به چنین گمانه‌هایی دامن زدند؟

 

در زمان ناصرالدین شاه هیچ کس ملیجک را معشوق ناصرالدین شاه نمی‌‏دانست و چنین تصوری در میانه عوام و خواص نبود. اما در‌‌ همان دوران برخی روایت‌‏های مشابه بر سر زبان بود و حتی در دست‌نوشته‌‏های ملیجک نیز به آن اشاره شده است. به هر شکل هیچ گزارشی در زمینه انحراف جنسی شاه در جایی روایت نشده است. از این‌ها گذشته ناصرالدین شاه مردی اهل هنر و ادب بود. البته در زمان شاه درباره ملیجک و اطرافیان ملیجک انتقادهایی وجود داشت اما انتقاد بر میزان تشریفات او بود. همانطور که می‌‏دانید ملیجک هنوز ۱۸ سالش نشده بود و پیش از ازدواج‌اش با اخترالدوله - زیبا‌ترین دختر ناصرالدین شاه- قصری در اختیار داشت و این مساله حسادت دیگر درباریان را بر می‌‏‏انگیخت. ملیجک به اندازه شاه خدم و گارد داشت. خوب طبیعی است این انتقاد‌ها از سوی درباریان به جا بود اما واقعیت این است که در دوران استبدادی چنین انتقادهایی وارد نیست و شخص شاه است که در این زمینه قضاوت می‌‏کند. در سیستم پادشاهی ارزش انسان‌ها را شاه تعیین می‌‏کند نه شایستگی‏‌ها. یک بار هم روایت شده که پسر عموی ناصرالدین شاه که چشمانی ضعیف داشت، قراولی می‌‏بیند و به گمان اینکه ولیعهد می‌‏آید کلاه خود را برداشته و تعظیم می‌‏کند و یکی از نزدیکانش به او خبر می‌‏دهد که این قراول ملیجک است و نه شاه. او عصبانی شده و کلاهش را بر زمین کوبیده و‌‌ همان شب، نامه‌‏ای به ناصرالدین شاه می‌‏نویسد. شاه پاسخ می‌‏دهد که خدا هر که را بخواهد بالا می‌‏برد و هر کسی را که نخواهد پایین می‌‏برد. خلاصه از این روایت‌ها بسیار است.

 

 

مثلا چه روایت‌‏های دیگری؟

 

کامران میرزا پسر شاه و حاکم تهران و ولیعهد و نائب‌السلطنه مملکت بود اما ناصرالدین شاه روزی برای او نامه‌‏ای نوشت و عکسی از ملیجک برای او فرستاد با این مضمون که این افتخار بزرگی است که امروز عکس ملیجک را برای تو فرستاده‌ام. همچنین روایت شده که ملک‌الدوله، پسر دایی شاه و پدر ملکه توران شبی ناصرالدین شاه را می‌بیند که دست به آسمان بلند کرده و می‌گرید، نزدیک شده و از او جویای احوال می‌شود و می‌فهمد که آن شب ملیجک در بستر بیماری است. او از شاه گله می‌کند که شما چرا باید اینطور از بیماری یک بچه آزرده شوی و شاه در پاسخ او می‌گوید که این عیب بزرگ من است، هر وقت خواستم از این بچه دور شوم، بیشتر به او وابسته شدم. همچنین اعتمادالسلطنه در کتاب خاطراتش درباره او می‌نویسد: «ملیجک تب کرده بود، شاه به این واسطه کسالت دارند... از ناخوشی ملیجک زیاد متغیر شدند، نه ناهار خوردند نه خوابیدند.»

 

 

بنابراین از چه منابع و مراجعی موضوع انحراف جنسی شاه و ملیجک مطرح شد؟

 

بگذارید برای پاسخ به این سؤال سراغ خاطرات و گزارش‌های لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس و فرمانروای هندوستان بروم. او در جوانی به عنوان خبرنگار روزنامه تایمز به ایران می‌‏آید و با ناصرالدین شاه مصاحبه‌ای کرده و مطالب بسیار خواندنی درباره وضعیت ایران آن روز نوشته است. کرزن به وضوح به مشاهدات خود اشاره کرده و تاکید می‌‏کند که اروپایی‏‌ها عادت دارند پادشاهان مشرق زمین را خوار و بی‌مقدار کنند. گزارش مشاهدات کرزن حاکی از آن است که ملیجک هرگز مساله انحراف جنسی نداشته و تنها بچه‌‏ای است مورد علاقه شاه و آنچه اروپایی‏‌ها در این زمینه نوشته‌اند، کذب محض است. بنابراین آنطور که کرزن در جوانی می‌نویسد این قائله انحراف‌ها از‌‌ همان ابتدا ریشه در غرب داشته و بعد اندک اندک وارد ایران شده و نمی‌‏دانم چرا تمام این سال‏‌ها چنین تصویری از ملیجک نقش بسته است.

 

 

ولی به هر شکل رابطه ملیجک و ناصرالدین شاه حتی در تاریخ نیز بی‌مانند بوده و در هاله‌ای از ابهام است. تحلیل شخص شما از دلایل این میزان علاقه‌مندی شاه به ملیجک چیست؟

 

البته به نظر من در این بخش باید با یک دکتر روانکاو صحبت کنید. اما تحلیل ساده من از این واقعه این است که‌‌ همان رفتاری که شاه با دیگران داشت، ملیجک با شاه می‌‏کرد. شاه مستبد بود و ملیجک هم در مواجهه با شاه مستبد بود! یک جور تخلیه روانی و مسائل پیچیده به ذهنم خطور می‌‏کند. گاهی برخی می‌‏خواستند که فرمان‏‌هایی به دست شاه امضا شود و این نامه‏‌ها را به دست ملیجک می‌‏سپردند، شاه گاه با امضای آن متن موافقت می‌‏کرد و گاه مخالفت. گاهی که امضا نمی‌‏کرد ملیجک به ناصرالدین شاه دشنام می‌‏داد و البته هیچگاه ناصرالدین شاه با او به بدی رفتار نکرد.

 

 

آیا فکر می‌‏کنید که ملیجک به لحاظ شخصیتی ویژگی خاصی داشت؟

 

در تمام منابع تاریخی آمده که ملیجک بچه زشتی بود که البته بعد از ورود به دربار پوشش بسیار خوبی داشت. ملیجک اما تحت تعالیم ناصرالدین شاه در بسیاری از حوزه‌ها به خوبی رشد کرد چنانچه بهترین تیرانداز دربار بود و حتی به هنگام نشان گرفتن هدف می‌‏توانستند از او بخواهند که پای چپ یا راست پرنده‌ای را بزند. از سوی دیگر موسیقی می‌دانست و پیانو می‌نواخت و عکاس بسیار قابلی بود. در بخش‌های مختلف ۱۷ دفتر خاطراتش به کودکی‏‌اش اشاره می‌کند، اینکه من بچه‌‏ای بودم که شاه مملکت از من خوشش آمد و گناهی متوجه من نیست. بنابراین با وجود توانمندی‏‌های ملیجک فکر می‌‏کنم به جز برخی مسائل مربوط به خرافه چیز دیگری در او نبوده که در شاه حسی را برانگیزد. ملیجک اغلب خاطراتش را جزء به جزء در سال‌های بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول و تا آن زمان که راهی تبریز بوده، نوشته است. این روزنامه خاطرات یا از سوی خود او یا منشی‌اش نوشته شده و به یادگار مانده است. البته ملیجک در نوشتن خاطراتش به همه جزییات وارد شده و من در تلخیص آن تلاش کردم تا بخش‌‏های غیرلازم را وارد کتاب نکنم.

 

 

خاطرات ملیجک از چه ابعادی حائز اهمیت است؟

 

آنچه به عنوان دست‌نوشته از ملیجک به یادگار مانده در واقع توضیح جزییات وقایع هر روزه دربار است و از این جهت برخی خاطرات او را با خاطرات اعتمادالسلطنه مقایسه می‌‏کنند. ملیجک نخست اخترالدوله، دختر ناصرالدین شاه را به زنی گرفت و بعد هم با دختر کامران میرزا، پسر شاه وصلت کرد. به همین واسطه و به دلیل حضور او در دربار او با اغلب شاهزادگان در رفت و آمد بوده و به حرم‌ها محرمیت داشت و به همین واسطه جزییاتی از زندگی سلطنتی جاری در دربار را روایت کرده که بسیار جای کار دارد. علاوه بر این در خاطرات او می‌توان به اطلاعات تمدنی درباره ورود برخی تکنولوژی‌ها به ایران دست یافت. مثلا او جزء به جزء درباره ساخت جاده شمیران می‌نویسد و اینکه چند ایستگاه در مسیر وجود دارد و با چه هزینه‌ای می‌توان در این مسیر جابجا شد و در جایی دیگر درباره تلفن و برق و دیگر تکنولوژی‏‌های تازه قلم می‌زند.

 

 

نسبت فامیلی شما با ملیجک چیست؟

 

پدرم در طول عمرش سه زن داشت. به هنگام وصلت دوم‌اش، عمه‌ام که پشت مسجد سپهسالار و در همسایگی کاخ ملیجک زندگی می‌‏کرد، برای او زنی گرفت که دختر دایی ملیجک، یعنی دختر عماد حضور رییس خلوت ناصری بود. پدر من از دختر دایی ملیجک یک دختر داشت که می‌شود خواهر من. زمانی که من به دنیا آمدم ملیجک فوت کرده بود اما من و خواهر ناتنی‌ام با برادر‌ها و خانواده ملیجک رفت و آمد داشتیم. برادران او از خانواده‏‌های مهم آن روز تهران بودند.

 

 

درباره انتشار مقالات‌تان از ملیجک در روزنامه اطلاعات بیشتر بگویید؟ این مقالات چه تاثیری گذاشت؟

 

رفت و آمد با خاندان ملیجک در دوران کودکی و بعد‌ها تماشای فیلمی که علی حاتمی ساخت من را واداشت تا واقعیت‌های روایت نشده‌ای از زندگی ملیجک بنویسم. خاطراتی که بعد‌ها از طریق یکی از درباریان متوجه شدم که بسیار مقبول شخص شاه بود. آن مقالات را در سال ۱۳۵۰ در روزنامه اطلاعات نوشتم. آن موقع تیراژ روزنامه به شدت پایین آمده بود و به دنبال سر و صدایی که نوشتن آن مقالات به پا کرد، تیراژ روزنامه را ۲۵ هزار افزایش داد که برای آن روزگار رقم بالایی بود. در واقع آن نوشته‌ها گویی که کمپینی برای معرفی ملیجک واقعی بود.

 

من تلاش کردم تا در این مقالات چهره واقعی ملیجک را روایت کنم. البته کتاب چهار جلدی خاطرات روزانه عزیزالسلطان نیز با همین هدف تدوین و منتشر شد. اما از این‌ها گذشته درباره مقالات روزنامه اطلاعات باید بگویم که انگیزه دیگر افزودن بر تیراژ روزنامه بود. جالب است بدانید که آن زمان برای هر صفحه هزار تومان حق التحریر می‌‏گرفتم که به دیگران صفحه‏‌ای ۵۰ تومان حق التحریر می‌دادند. مقایسه کنید که قیمت سکه آن موقع سی تومان بود. البته واقعیت این است که اصلا دنبال پولش نبودم اما بالا‌ترین میزان حق‌التحریری بود که در طول تاریخ روزنامه اطلاعات گرفتم.

 

 

آیا واقعا آن مقالات در تغییر کلیشه‏‌های ذهنی شکل گرفته درباره ملیجک موثر بود؟

 

فکر نمی‌‏کنم. شاید تا مدتی جوی به پا کرده باشد اما متاسفانه باز می‌‏بینیم که‌‌ همان داستان‌ها درباره ملیجک در جامعه بر سر زبان است. خانواده و بازماندگان ملیجک افراد محترم و متشخصی بودند که درجات علمی بالایی داشتند اما همیشه از اینکه درباره ملیجک چنین روایت‏‌هایی می‌‏شود، آزرده خاطر بودند. مردم جامعه ما دنبال واقعیت‏‌ها نمی‌‏روند.‌‌ همان چیزی که از گذشته در اذهان مانده بود کماکان در میان مردم عامه در جریان است.

 

 

روایت شده که ملیجک آخر عمرش را در تنگدستی گذراند. با توجه به اینکه ملیجک مورد احترام رضاشاه هم بوده این روایت درست است؟

 

البته تنگدستی او در مقایسه با‌‌ همان طبقه اشراف‌زادگی پیشین‌اش باید سنجیده شود. یعنی مفهوم تنگدستی بسیار برای ملیجک نسبی بود.

 

 

برخورد دیگر شاهان قاجار با عزیزالسلطان چگونه بود؟

 

مظفرالدین شاه به او احترام می‌‏گذاشت. همسر ملیجک خاله احمد شاه بود و هر چند محمدعلی شاه چندان علاقه‌‏ای به او نداشت اما دیگر افراد در خاندان قاجار بسیار احترام او را نگه می‌داشتند. در روزگار پهلوی نیز هر زمان که امری غیرسیاسی بود از او می‌خواستند مطلب را به شاه برساند و رضا شاه احترام او را نگه می‌داشت.

 

 

سی سال از زندگی‏تان درگیر نگارش این کتاب بودید، چه بخش‌‏هایی از زندگی ملیجک برایتان قابل تامل بود؟

 

آن بخشی که ملیجک بار‌ها خواسته خودش را بکشد. با مرگ ناصرالدین شاه، ملیجک هم مرد. فردی که شاهزاده‏‌ها به او تعظیم می‌‏کردند به یک باره از همه چیز خالی شد. البته این را هم باید در نظر گرفت که وقتی آدمی در ۱۸ سالگی به اوج می‌‏رسد هر چه بالا رود باز هم در حال سقوط است. او به لحاظ روانی بسیار آسیب دیده بود. به همین خاطر دلم برای او می‌‏سوزد. انسان بیچاره‌ای بود. البته بعد از مرگ ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه هر روز برای دیدار او می‌‏رفت اما محمدعلی شاه از او خوشش نمی‌‏آمد و احمد شاه گاهی دستش می‌‏انداخت. از این دلم می‌‏سوزد که آخر عمری از کجا به کجا رسید. ملیجک مشاور آخرین ولیعهد قاجار بود. رییس گارد بود و ماموریت‏‌های جنگی به او می‌‏دادند. اما همین افت درجه و مرتبه در زندگی ملیجک بسیار در روح و روان او تاثیرگذار بود و شاید به همین خاطر بود که مدام در فکر خودکشی بود.

 

 

خاطرات ملیجک چه سال‏‌هایی را در بر می‌‏گیرد؟

                         

۱۷ دفتر روزنامه خاطرات ملیجک شامل رخداد‌ها از سال ۱۳۱۴ و تا سال ۱۳۳۶ قمری می‌شود و بدون تردید او در دوره رضاشاهی نیز نگارش خاطراتش را ادامه داده اما حدس من این است که یا این نوشته‌ها از سر ترس نابود شده و یا اینکه وجود داشته و یک روز، منتشر خواهد شد. خاطرات او پر است از تصاویر و روایت‏‌های ناب و تکرارنشدنی در تاریخ معاصر ایران. البته تا به حال که هیچ استقبالی صورت نگرفته اما معتقدم که این کتاب برای آیندگان می‌ماند.

منبع: تاریخ ایرانی

ميزباني مركز آموزش و پژوهش هاي بين المللي براي دور نخست « گفتگوي تاريخي - تمدني ايران و تركيه »



مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه در مسیر برقراری خط ارتباطی با نخبگان کشورهای حوزه همسایگان ایران،  از چند ماه پیش مجموعه ابتکاراتی را مورد توجه قرار داده است. در نخستین گام با هدف برقراری ارتباطی موثر با نخبگان علمی- فرهنگی ترکیه، مقدمات برگزاری نشستی یک روزه تحت عنوان « گفتگوی تاریخی - تمدنی ایران و ترکیه » با مشارکت قریب به پنجاه نفر از اساتید برجسته مراکز علمی-پژوهشی این کشور  برای 20 اردیبهشت در محل سازمان ایرانی مجامع بین المللی این مرکز واقع در خیابان شهید باهنر (نیاوران) فراهم شده است.

این نشست با پیام مقامات عالی دو کشور افتتاح  و سپس در سه جلسه با عناوین :

1.   رهیافت و شناخت تاریخی- تمدنی ایران و ترکیه در قبال یکدیگر؛

2.   گفتگوی اسلامی مسیری برای هویت یابی مشترکات تمدنی؛

3.   تجربه تاریخی مشترک در مواجهه با بیگانگان؛

دنبال خواهد شد. علاوه بر محققان یاد شده که اساتیدی در حوزه های فکر و فلسفه اسلامی، علوم سیاسی، تاریخ و تمدن، جامعه شناسی، هنر و معماری و ادبیات تطبیقی ترکیه می باشند ، جمعی از اساتید، صاحبنظران و پژوهشگران ایرانی نیز در این گفتگو خواهند کوشید تا زمینه بررسی تاثیرات و اقتباسات تمدنی دو کشور از یکدیگر را در نگرشی تاریخی مورد بحث و تبادل نظر قرار دهند.


جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 22802644 تماس حاصل نمائید.

منبع : سایت انجمن ایرانی تاریخ

به مناسبت شصت و يكمين سالروز درگذشت غلامرضا رشيد ياسمي، نويسنده، مترجم و مصحح

به مناسبت شصت و یکمین سالروز درگذشت غلامرضا رشید یاسمی، نویسنده، مترجم و مصحح

غلامرضا رشید یاسمی در ۲۹ آبان ماه 1275هـ .ش در قصبه گهواره، از توابع کرمانشاه، متولد شد. پدر او محمد‌ولی‌خان میرپنج گورانی شاعر، نقاش و خوشنویس بود. جد مادری او، شاهزاده محمدباقر میرزای خسروی، نویسنده داستان «شمس و طغرا»  بود. غلامرضا تحصیلات مقدماتی را در کرمانشاه و دوران متوسطه را در دبیرستان «سن لویی» در تهران گذراند. از همان اوان به تشویق نظام وفا - معلم ادبیاتش - به سرودن شعر پرداخت. رشید یاسمی پس از اتمام تحصیلات ،به کرمانشاه بازگشت و در اداره فرهنگ کرمانشاه به خدمت پرداخت و در مدارس آن شهر مشغول تدریس  شد. مدتی نیز مدیر مدرسه «پهلوی» گردید، بعد استعفا داد، به تهران آمد و در وزارت مالیه  مشغول به کار شد. چندی هم در وزارت فرهنگ و دربار به کار پرداخت. وی در تدوین و نگارش مجله «دانشکده» دست داشت و با نویسندگان  همچون محمدتقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال و ابراهیم الفت همکاری کرد. در همین دوران عضو «انجمن ادبی ایران» شد و نخستین تألیف خود را در احوال «ابن یمین فریومدی» شاعر سلسله سربداران، منتشر کرد. از ۱۳۰۰ هـ .ش به نگارش سلسله  مقالاتی انتقادی به عنوان انتقادات ادبی در روزنامه «شفق سرخ» به سردبیری علی دشتی پرداخت و همین مقالات موجب شهرت ادبی او گردید. در این بین، به یادگیری زبان‌های عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی خود پرداخت، زبان پهلوی را نزد هرتسفلد، مستشرق معروف آلمانی، آموخت. از ۱۳۱۲ هـ .ش با سمت استادی به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت. در همان دوران، با همکاری ملک الشعرای بهار، عباس اقبال، سعید نفیسی و برخی دیگر خدمات فرهنگی و ادبی و مطبوعاتی خود را آغاز کرد و از محضر استادانی چون میرزا طاهر تنکابنی، ادیب نیشابوری بهره گرفت. بعدها به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران درآمد. در 1323 هـ . ش به همراه هیأتی از استادان ایرانی به هند سفر کرد. در 1324 هـ. ش به منظور مطالعه و تحقیق به فرانسه رفت و دو سال در آنجا  اقامت گزید. پس از بازگشت به وطن، کار تدریس را تا پایان عمر دنبال کرد و سرانجام در تهران درگذشت. رشید یاسمی اهل شعر بود و در زمره نخستین شاعرانی که لزوم تجدد در شعر فارسی را پذیرفت، از این رو اشعارش مشحون از مضامین نو است. در 1312هـ .ش منتخبی از اشعارش در حدود 2000 بیت به وسیله بنگاه خاور منتشر شد. کلیات اشعارش نیز به کوشش محمدامین ریاحی تصحیح و منتشر گردید. مقالات ادبی، تاریخی، فلسفی و انتقادی متعددی از او در مجلات «نوبهار»، «ارمغان»، «آینده»، «تعلیم و تربیت»، «یغما» و «مهر» به چاپ رسیده است. آثار متعدد دیگری اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه از این استاد برجسته باقی مانده است که از آن جمله می‌توان به تألیف کتاب‌های «احوال ابن یمین»، «نصایح فردوسی»، «قانون اخلاق»، «تاریخ ملل و نحل»، «آیین نگارش»، «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او»، «تاریخ مختصر ایران» و «دیوان اشعار» و تصحیح کتاب‌های «اندرزنامه اسدی طوسی»، «سلامان و ابسال» جامی، «اشعار گزیده فرخی سیستانی»، «دیوان محمدباقر میرزای خسروی کرمانشاهی»، «دیوان هاتف اصفهانی» و «دیوان مسعود سعد سلمان» و ترجمه کتاب‌های «تاریخ قرن هیجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون» آلبرماله و ژول ایزاک، «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون (جلد چهارم، از صفویه تا عصر حاضر)، «ایران در زمان ساسانیان» کریستن سن، «چنگیز خان» هارولد لمب، «تاریخچه نادرشاه» مینورسکی، «آثار ایران» آندره گدار (جلد1)، «دوستی» امیل فاگه، «مقام ایران در تاریخ اسلام» مارگولیوث، «آیین دوستیابی» دیل کارنگی، «نصایح اپیکتتوس حکیم»، «تئاتر انوش»، «اندرز اوشز داناک» (از زبان پهلوی)، «اندرز آذرمارسپندان» (از زبان پهلوی) و «ارداویراف‌نامه» (از زبان پهلوی) و رمان‌های «شاگرد» پل بورژه، «کنت دمونتگری»، «فلیسی» کنتس دوسگور و  مقدمه بر دو بیتی‌های بابا طاهر عریان اشاره کرد.

منبع : سایت انجمن ایرانی تاریخ

برگزاري نشست مشترك مديريت اصفهان با قطب علمي گروه تاريخ،انجمن ايراني تاريخ و مركز اصفهان شناسي




به منظور افزایش همکاریهای متقابل مدیریت اسناد و کتابخانه ملی اصفهان با مراکز علمی – فرهنگی و جذب مشارکت آنها ، اولین جلسه مشترک این مدیریت در تاریخ 13/2/1391 با حضور رضا شکیبائی مدیر اسناد و کتابخانه ملی اصفهان ، دکتر دهقان نژاد مدیر قطب علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان ، دکتر نورائی نماینده انجمن ایرانی تاریخ و ریاحی نماینده مرکز اصفهان شناسی در محل مدیریت اسناد و کتابخانه ملی اصفهان برگزار شد.

در این نشست مقرر شد همکاریهای متقابل مراکز مذکور بیش از پیش افزایش یابد و در زمینه استفاده دانشجویان و محققان از اسناد موجود در آرشیو ملی تمهیدات لازم فراهم آید و همچنین در آینده نزدیک در خصوص افزایش نقش این مراکز در راستای فرهنگ و تحقیقات تاریخی جلسات مشترک با سایر مسئولین استان برگزار شود .  

منبع : انجمن ایرانی تاریخ



 

به مناسبت حذف روز اسناد ملی از تقویم

   
 

 


 

 

 



یزدفردا "دکتر غلامرضا محمدی /کویر :از قرن دوازدهم میلادی آرشیو ها در اروپاکم کم شکل گرفت وگسترش یافت و همزمان روز به روز توجه به پژوهش وتحقیق بیشتر شد،بطوریکه در قرن شانزدهم در سراسر اروپا آرشیو ها چشمگیر وپر رونق گشت ،وامروز باتوجه به شناخت ونیاز ی که احساس میشود آنقدر توسعه یافته که از مراکز استراتژیک وکلیدی هر کشور محسوب میگردد ،برای مثال آرشیو ملی فرانسه که بالغ بر چهارصد کیلومتر است در یکی از شاهکارهای معماری فرانسه قرار گرفته و روزانه شش تن سند در پژوهشهای آن جابجا میشود .فرانسه که هیچ حتی بعضی کشورهای عقب افتاده بیش از صد کیلومتر آرشیو دارند وما که در دوران هخامنشیان به روایت تاریخ آرشیو سلطنتی داشته ایم واین آرشیو، هسته ی مرکزی وزیر بنای تشکیلات اداری امپراطوری محسوب می شده است ودیگر حکومتها ی آن روزگار از ما الگو گرفته اند امروز چه آرشیوی داریم جای تامل وتاسف است !.اسناد ملی ما که در بی سروسامانی محض پیشین، در عهد قاجار پریشانتر وپریشانتر شده بود وغربت روزگار پهلوی را میگذراند در 17/2/1349با تصویب قانون سازمان اسناد ملی،مختصر سر وسامانی گرفت ودر جمهوری اسلامی احساس سر بلندی کرد ، متاسفانه در سال 1381 شورای عالی اداری ان را در کتابخانه ی ملی ادغام نمود و هر چند مسؤلین قدر وجایگاه اسناد را میدانستند اما عملا در حاشیه قرار داده شد.در حالیکه میبایست اسناد ملی با همه ی نهادهای اسنادی دیگر در هم میشد ونهادی قوی ومستقل راتشکیل میداد که در شآن نظام ومتناسب با دیگر کشورها باشد .


با اختصاص روز 17 اردیبهشت در چند سال پیش بنام روز اسناد ملی امیدوار شدیم که فرهنگ سازی برای این امر مهم آغاز میگردد وعزم ملی برای سر وسامان دادن به آرشیو ملی گل میکند اما با کمال تاسف ملاحظه کردیم شورای فرهنگ عمومی به بهانه ی موضوعیت نداشتن ومتولی نداشتن، این روز را از تقویم حذف کرده است.در حالیکه کدام متولی مهمتر از دولت وکدام موضوعی مهمتر از اسناد ملی که آیینه ی هویت وحافظه ی ملت است .وکدام دارایی ارزشمند تر از آرشیو ملی که نمودار شخصیت دینی ،فرهنگی وایرانی ماست .


تاریخ لبریز از دانشها وتجربه ها ،شیرینی ها وتلخیها، نکته ها وگفته ها ست واینها همه دراسناد متجلی است .اگر ما امروز خلیج فارس را سرافرازانه خلیج فارس میدانیم به اتکای اسناد ومدارک تاریخی است .پس گاهی ارزش یک سند از یک لشکر بالاتر است.امروز هنر وفرهنگمان،تطوروتکامل خطمان ،آداب و رسوممان ،نحوه رفتار دولتمردان گذشته با مردم ما،وضع اقتصادی مردم وخلاصه اوضاع واحوال مختلف جامعه را از در یچه ی اسناد میتوانیم ببینیم وبررسی کنیم ونسل جوان ما از کانال اسناد میتواند فرهنگ خودی وخویشتن خویش را بشناسد ،زیرا اسناد پلی است که امروز را به دیروز وصل میگند .


روز اسناد ملی برای روشن کردن ارزش اسناد یک نماد بود .هم مردم را در حفظ ونگهداری آنها آشنا میکرد ،هم پژوهشگران را بیشتر به اسناد می کشاند وهم روز قدر دانی از حافظان وخادمان اسناد بود .ومیشد در کنار آن مثل دیگر مناسبتها ،نشستها ،گردهماییها ،مراسم وحلقه های علمی وپژوهشی تشکیل دادو به علوم آرشیوی ،تاسیس رشته های دانشگاهی وتوسعه ی آرشیوها همت گماشت .لذا حذف این روز جز نادانی دلیلی نمیتواند داشته باشد .


جای آن دارد که عزیزان دست اندر کار،دراین باره تجدید نظر نمایند وآب رفته به جوی باز آرند وسپس آب روی باز یابند .


امروزه در بعضی کشور نه تنها روز آرشیو ملی ،روز اسناد ملی ویا روز ملی اسناد وجود دارد بلکه در چندین کشور هفته ی اسناد وجود دارد وحتی جشن بر پا میشود (مثل تونس ،یمن وفیلیپین ).درخیلی دیگر از کشور ها آرشیو ها از جاذبه های گردشگر ی محسوب میشود ودر کنار میراث معماری وتمدن میدر خشد .


شورای آرشیو جهانی که در جهان امروز گسترش وتوسعه ی آرشیوها ،گسترش آموزشهای مربوطه ،پردازش وارایه سیستمهای اطلاعاتی ،تدوین مقررات وروشهای گرد اوری اسناد رادر برنامه خود قرار داده است در تقویم یونسکو روزی را بنام اسناد و آرشیو گنجانده است تا این فرهنگ را روز به روز جهانی تر کند واسناد وآرشیو را به ملتها ودولتها باز شناسد .


.آرشیوها میراث حافظه ی جهانی اند ونقش مهمی در تصمیم ساز ی دولتها دارند .آرشیوها را نماد یاد واره ها ی جهانی هم مینامند وهمه گونه همکاری در حراست ونگهداری از آنها توسط نهادهای بین المللی چون شورای جهانی آرشیو وفدراسیون بین المللی اطلاع رسانی انجام میشود که البته ایران هم در آنها عضویت دارد .این عضویت هرچند برای تبادل تجربیات وکسب مهارتها وفنون اسنادی ضروری است اما میبایست با این فرهنگ وتمدن دو هزار وپانصدساله وغنای اسناد ومدارک ،ما در اوج میبودیم وجهانیان را حکایت ها داشتیم ونکته آموز محافل آرشیوی دنیا بودیم .ولی ..


.سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد !!.


و اما ،محض اطلاع اسناد ملی به اوراقی گفته میشود که از بایگانی های جاری ادارات به بایگانی راکد رسیده سپس در اختیار سازمان اسناد ملی قرار گرفته وروی آن عملیاتی انجام شده ،دارای کد گردیده ودر طبقه بندی های علمی قرار گرفته است وارزش پژوهشی وتاریخی یافته است .مجموعه ی اینگونه اسناد را آرشیو می گویند که گنجینه ی ذیقیمت یک ملت وجامعه است وبرگ برگ آن آینه ی هویت ملی است وتاریخ نگاری بدون آنها میسر نیست و هیچ مدیر وبرنامه ریزومدبرّی از آن بی نیاز نمی باشد ونقش ان در پیشرفت وتوسعه ی فرهنگی اقتصادی هر کشور مهم وموثر است وکوتاهی در این زمینه آسیب زدن به هویت ملی است ..واما ما عوض آنکه عزم ملی در حفظ ونگهداری وجلوگیری از خروج میراث مکتوبمان به خارج ایجاد کنیم ،بجای اینکه مقررات جدید وضع کنیم نیروهای متخصص پرورش دهیم ،رشته های دانشگاهی مثل سند شناسی،سندخوانی وآرشیو ایجاد نماییم ،ساختمانهای هوشمند وزیبا برای حفظ اسناد درست کنیم وتجهیزات مورد نیاز فراهم سازیم ،می آییم روز اسناد ملی را هم در تقویم بر میداریم .زهی همت وزهی دانایی وبینایی !!


 


 



منبع: سایت یزد فردا

در آستانه روز اسناد ملي / اسناد حافظه تاريخي ما هستند








 17 ارديبهشت ماه روز اسناد ملي است: روزي که قرار است در آن اهميت حفظ اسناد به مردم و مسوولان يادآوري شود. اينکه در فلان روز در فلان سال ايران و عثماني صلح کردند، زمين هاي قلهک در فلان تاريخ فروخته شد يا جد بزرگ خانواده احمدي کيست همه و همه در اسناد معنا پيدا مي کند. به مناسبت روز اسناد ملي با دکتر «کيانوش کياني هفت لنگ»، معاون سابق سازمان اسناد و کتابخانه ملي به گفت و گو نشستيم. «کياني» مي گويد: « اسناد جزء منابع دست اول پژوهشي هستند و در آنها شائبه و شبهه وجود ندارد و واقعيت هاي زندگي در آنها ثبت مي شود. سند ملي در واقع آن چيزي است که در تعامل مردم و دولت ها ايجاد مي شود. براي همين است که مي گويند سند ملي، حافظه ملي است.» به گفته «کياني»، در طول 12 سالي که از ثبت اين روز به نام روز اسناد ملي مي گذرد، تلاش شده است مردم بيش از پيش با اهميت اسناد آشنا شوند. او مي گويد: «در کشور ما رشته هاي مختلفي در دانشگاه هاي دولتي و غيردولتي وجود دارد ولي جاي رشته هاي علوم آرشيوي در مقاطع مختلف دانشگاهي خالي است. يکي از مسائلي که به عنوان يک نياز جدي کشور در چند سال گذشته مطرح شده است، بحث راه اندازي رشته علوم آرشيوي در دانشگاه هاي کشور است که اميدواريم به زودي شاهد راه اندازي آن باشيم.» او مي گويد: «يکي ديگر از محاسن اين روز، قدرداني از زحماتي است که بايگان هاي کشور مي کشند. سرچشمه هاي ورودي اسناد به سازمان اسناد، بايگاني هاي ادارات دولتي است و بايد قدر اين زحمات شناخته و پاس داشته شود.» يکي ديگر از کارهايي که در سال هاي گذشته در روز ملي اسناد اتفاق افتاد، به روز کردن اطلاعات بايگان هاست. «کياني» مي گويد: «در چنين روزي تلاش مي شود تا اطلاعات مورد نياز به بايگان ها داده شود. اطلاعات حرفه يي و تخصصي که سطح آگاهي و دانش آنها را بالاتر مي برد و به استانداردها نزديک تر مي کند. در سال هاي اخير حتي بخش هاي غيردولتي هم به اهميت موضوع بايگاني پي برده اند و سعي کردند به گونه يي تحت استانداردهاي آرشيو ملي قرار بگيرند و اين روند هم اکنون رو به گسترش است.»
    
    اسناد 40 ساله و اسناد محرمانه
    
    براي انتقال يک سند به سازمان اسناد و کتابخانه ملي قوانين خاصي وجود دارد. اسناد در سازمان هاي دولتي انواع گوناگون دارند. بخشي از آنها جاري هستند و مراجعه مکرر به آنها وجود دارد. بعد از آن نيمه جاري مي شوند و گهگاه به آن مراجعه مي شود و پس از آن ديگر مراجعه به آن وجود ندارد. بر اساس قوانين در ايران پس از گذشت چهل سال دستگاه ها مکلفند اسناد خود را در اختيار سازمان اسناد قرار دهند. اين رقم در برخي کشورها سه سال است. «کياني» معتقد است: «40 سال عدد بالايي است و امروز وقت آن رسيده است که کاهش يابد.» البته محدوديتي براي دستگاه هاي دولتي براي انتقال زودتر اسناد وجود ندارد: «دستگاه هاي دولتي مي توانند هر روزي قبل از اين 40 سال اسناد خود را به سازمان تحويل دهند. البته اسناد محرمانه در دستگاه ها مي ماند. يا اگر اسنادي حيثيت محرمانه داشته باشد، اعلام مي شود که مثلاً تا مدت زمان مورد نظر دستگاه ايجادکننده سند، اشاعه اطلاعات نشود.»
    
    تا چند بلدي بشماري؟
    
    خيلي از ايراني ها نمي توانند تا بيش از سه نسل قبل از خودشان را بشناسند. موضوع وقتي جالب مي شود که سرآرتور کانن دويل، در داستان هاي شرلوک هلمز، يکي از کليدهاي شناخت شخصيت ها در داستان که کارآگاه خبره از آن بهره مي گرفت، شجره نامه هاي خانوادگي بود. حال اگر يک ايراني بخواهد از اين امکان بهره بگيرد، جز شجره نامه ها و حافظه شفاهي افراد خانواده کمک ديگري ندارد. در حالي که کارآگاه داستان کانن دويل، کتابي از شجره نامه هاي خانوادگي در اختيار داشت. «کياني» به تلاش سازمان اسناد و کتابخانه ملي براي ثبت شجره نامه هاي خانوادگي اشاره مي کند و مي گويد: «اين کار به همکاري مردم احتياج دارد. بايد در اين زمينه فرهنگ سازي شود و اهميت کار تبيين شود. يکي از همکاران سابق ما در تبريز کتابي به نام نسب نامه طباطبايي هاي تبريز منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت. اميدواريم در جاهاي ديگر هم به همين ترتيب کار ادامه پيدا کند.» او مي گويد: «با نوشتن نسب ها متوجه مي شويم که خيلي از ما ايراني ها با هم نسبت داريم. اين کار وحدت ملي را افزايش مي دهد.» به اعتقاد او اگر از الان نوشتن نسب نامه را آغاز کنيم براي نسل هاي آينده ميراث خوبي بر جا گذاشته ايم.
    
    تاريخ شفاهي ايران
    
    زماني که هاروارد با 600 هزار دلار سرمايه گذاري با 150 نفر از شخصيت هاي قبل از انقلاب مصاحبه کرد تا تاريخ شفاهي انقلاب را به نگارش درآورد، زنگ خطري براي موسسات و دستگاه هاي دولتي داخلي نواخته شد که اگر دير بجنبيم، تاريخ انقلاب را بايد از زبان ديگران بخوانيم. به همين دليل تلاشي براي ثبت تاريخ شفاهي در کشور آغاز شد. سازمان اسناد هم با شخصيت ها و افراد مختلفي گفت و گو کرد. البته فعاليت اين سازمان تنها به ثبت تاريخ شفاهي سياسي محدود نشد و در رشته هاي ديگر هم با هنرمندان، ورزشکاران و مشاهير آنها گفت و گوهايي انجام شد. «کياني» مي گويد: «در سازمان اسناد و کتابخانه ملي تاکنون با350 نفر گفت و گو شده است که مجموعه يي در حدود يک هزار ساعت اطلاعات را فراهم کرده است.» براي گردآوري تاريخ شفاهي، همکاران متخصص ما به ديدار افراد مطلع مي روند و خاطرات آنها را ثبت و ضبط مي کنند تا به اين وسيله بخش هايي از تاريخ را که به صورت مکتوب موجود نيست و حلقه هاي مفقوده و گمشده به نظر مي رسند، تکميل کنند.
    
    تاريخ با کدام رويکرد؟
    
    يکي از اتفاقات رايج در ايران از بين رفتن اسنادي است که نزد مردم است. «کياني» خاطره هاي زيادي از اين گونه اتفاقات دارد. مثلاً يک بار خانمي به او مراجعه کرد و گفت چند تا خواهر بوديم. اسنادي که از خانواده ما بر جا مانده بود را بين هم تقسيم کرديم و به دليل درگيري خانوادگي آنها را در آتش سوزانديم ولي بعدها فهميديم که اين اسناد ارزش کم نظيري داشتند. همچنين او خاطره يي نقل مي کند از يکي از شهرهاي جنوبي ايران که بخشي از اسناد تاريخي به دليل مراقبت نشدن از بين رفت. «کياني» مي گويد: «مردم بايد بياموزند که از اسناد به طور شايسته نگهداري و محافظت کنند و قدر و منزلت اسنادي را که در اختيار دارند، بيشتر بدانند.»
    
    او به اهميتي که تاريخ و هويت در دنياي امروز بازي مي کند، اشاره مي کند و مي گويد: «امروزه داشتن هويت براي يک کشور مهم است. اگر کشوري هويت تاريخي نداشته باشد قدرت ها مي توانند هرکاري که مي خواهند با آن کشور بکنند.» او مي افزايد: «حفظ اسناد اهميت زيادي دارد. الان در دعاوي حقوقي بين المللي، وقتي برخي کشورها مي خواهند نام هايي را به صورت جعلي روي برخي مناطق جغرافيايي کشور ما بگذارند که پيوند مسلم و مسجل با تاريخ ما دارد، با استفاده از اسناد مي توانيم مانع آنها شويم. اين اسناد در حقيقت تاريخ را براي ما زنده و گويا مي کنند و در مقام دفاع از هويت ملي، جغرافياي تاريخي و وحدت ملي ما ايفاي نقش مي کنند.» او به تلاش ديگر کشورها براي ساختن تاريخ و هويت اشاره مي کند: «کشوري مثل امريکا براي ساختن تاريخ براي خودش تلاش زيادي مي کند. اين کشور تنها 400 سال تاريخ دارد. چند روز پيش ملکه انگليس به اين کشور سفر کرد و ياد 50 مهاجر انگليسي که براي اولين بار به خاک امريکا پا گذاشته بودند را زنده کرد. آنها اين گونه براي خودشان تاريخ مي سازند.» با همه اين حرف ها براي حفظ اسناد تاريخي چه بايد کرد؟ «کياني» معتقد است: «تشويق و ايجاد انگيزه براي حفاظت از اسناد با فرهنگ سازي و اشاعه فرهنگ امکان پذير است. اشاعه فرهنگ هم با ايجاد يک بستر و نماد نظير گراميداشت روز اسناد ملي اتفاق مي افتد.» او مي گويد: «مي توان با ترغيب مردم به واگذاري اسناد به طرق مختلف مانند امانت، فروش يا در اختيار گذاشتن تصوير سند به سازمان اسناد ملي آن را حفظ کرد.» به اعتقاد «کياني» هم اکنون در بين برخي از دانشجويان کشور علاقه چنداني به استفاده از اسناد وجود ندارد: «ترغيب و تشويق پژوهشگران در به کارگيري اسناد در مسير پژوهشي يکي از اهدافي است که مي تواند محقق شود. متاسفانه در اين زمينه قوي نيستيم. بارها از دانشجويان دعوت کرديم تا بيايند و از اين منابع دست اول استفاده کنند. حيف است پايان نامه يي در رشته تاريخ نوشته شود و از اين اسناد استفاده نشود. به هر حال از بين منابع موجود در هر کشور، آرشيوها، کتابخانه ها و موزه ها جزء مهمترين ثروت هاي ملي به شمار مي روند. همه با هم تلاش کنيم تا اين پيشينه ارزشمند را در کشورمان پاس داريم تا بتوانيم از تجارب پيشينيان براي ساختن فردايي بهتر بهره مند شويم.»
    

    
     منبع :
    
 روزنامه اعتماد، شماره 1386 به تاريخ 17/2/86، صفحه 18 (اجتماعي)

من نگاهم از تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی نور می گیرد..../روز ملی خلیج فارس بر ایرانیان خجسته باد

 

با هر نگاه بر آسمان این خاک

هزار بوسه می زنم

نفسم را از رود سپید و آسمان خزر و خلیج همیشگی فارس می گیرم

من نگاهم از تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی نور می گیرد

من عشقم را در کوه گواتر

در سرخس و خرمشهر به زبان مادری

فریاد خواهم زد....................

تفنگم در دست و سرودم بر لب...

همه ایران را می بوسم......

من خورشید هزارن پاره ی عشق را بر خاک وطن می‌آویزم

..

ای وارثان پاکی

من آخرین نگاهم، بر آسمان آبی ِ این خاک و

خلیج همیشگی فارس....فارس...فارس....

خواهد بود........

 

 

یادی از استاد منوچهر مرتضوی


 

 

منوچهر مرتضوی (تیر ۱۳۰۸ در تبریز۹ تیر ۱۳۸۹ در تبریز)، ادیب، نویسنده و پژوهشگر ایرانی و استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز و حافظ‌شناس برجسته.[

منوچهر مرتضوی دراول تیرماه سال ۱۳۰۸ در تبریز متولد شد. در سال ۱۳۲۵ وارد دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران شد، و دورهٔ لیسانس زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۲۹ به پایان رساند. در دوران تحصیل دانشگاهی از درس استادانی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرا بهار، سعید نفیسی، ابراهیم پورداود و محمدتقی مدرس رضوی بهره گرفت. در سال ۱۳۳۷ با دفاع از رساله دکتری خود با موضوع «اوضاع ادبی آذربایجان در عصر ایلخانان» به راهنمایی بدیع‌الزمان فروزانفر به درجهٔ دکتری زبان ادبیات فارسی نایل شد. از سال ۱۳۳۷ تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز را آغاز کرد، و سال‌ها ریاست دانشکدهٔ ادبیات آن دانشگاه را به عهده داشت. در سال ۱۳۴۴ کتاب «مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظ شناسی» را منتشر کرد، و این کتاب پس از گذشت چندین دهه هنوز از کتابهای مرجع و مورد استناد در زمینهٔ شناخت حافظ و شعر اوست. در سال ۱۳۵۶ به مدت پنج ماه ریاست دانشگاه تبریز را عهده‌دار بود.    تربیت دانشجویان پژوهشگر و انتشار مداوم مجلهٔ پژوهشی دانشکدهٔ ادبیات تبریز و نشر تألیف‌ها و ترجمه‌های ادبی معتبر در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تبریز از جمله تکاپوهای فرهنگی ماندگار او به شمار می‌رود.

دکتر منوچهر مرتضوی درساعت 30/11صبح روز چهارشنبه نهم تیر ۱۳۸۹ در ۸۱ سالگی در تبریز درگذشت.اودرمزارستان وادی رحمت تبریزودرکنارهمسرش آرام گرفت.یادنامه منوچهرمرتضوی توسط محمدطاهری خسروشاهی درتبریزمنتشرشده است.

مهمترین اثر منوچهر مرتضوی و کار کارستان او مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظشناسی است که نخستین بار به سال 1344 به چاپ رسید و پس از چاپ، نایاب شد. مکتب حافظ تاکنون چندین بار منتشر شده و هر بار افزوده هایی بر آن صورت گرفته است. این کتاب از نخستین آثاری است که حافظ پژوهان باید بخوانند. وی پیشنهادی برای شناخت نظام پیچیده فکری حافظ به دست داد و ساختارهای فکری او را بررسی کرد.

نگارنده نیز با همین کتاب به شرح اشعار حافظ و پژوهش درباره او علاقه مند شدم. این کتاب هنوز هم از کتابهای مرجع در زمینه حافظشناسی است و به واقع، ماهی به دست خواننده نمی دهد بلکه ماهی گیری را به او می آموزاند تا هرکس کلید حل مشکلات دیوان حافظ را به کف آرد و خود بتواند به شرح شعرهای حافظ بپردازد.

فردوسی و شاهنامه که به چاپ سوم هم رسید. دکتر مرتضوی شاهنامه را بزرگ ترین حماسه ملی جهان می دانست.

مسائل عصر ایلخانان که پایان نامه او بود. تهران: آگاه، 1358، ویرایش دوم 1370.

زبان دیرین آذربایجان. چاپ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.

چراغ نیمه مرده، مجموعه شعر، 1333 که نایاب است.

انتشار دیوان صائب اصفهانی با مقدمه خود، 1357.

انتشار مجله پژوهشی دانشکده ی ادبیات تبریز.

مقالات بسیار در مجلات ازجمله تاثر حافظ از سعدی، تحلیل یکی از تمثیلات مثنوی، دانش و دانشگاه در آذربایجان و....

قصیده ای که درباره آخرین دیدارش با شهریار سروده است و در کتاب یاد یاران اثر مرحوم دکتر مهدی روشن ضمیر و یادنامه شهریار اثر جمشید علیزاده چاپ شده است.

منابع: وبلاگ میراث یار

ویکی پدیا